کابوس ِ دلتنگی ِ من!!!

دل ِ من از دلتنگی یام
هزار تا قِصه داره!
توو گوش ِ شب می گه
ولی
چشای ِ شب بیداره!!!
رفتی و بعد ِ تو
دلم
کویره.. شوره زاره!
اشکام آتیش حسرته
می باره.. بی قراره!!!
رفتی و غم
تووی ِ صدام
نشسته ..غصه داره!
می خواد که اسمِتو بلند
هی به زبون بیاره!!!
دل من از دلتنگی یام
هزارتا قِصه داره !
توو گوش ِ شب گفته
ولی
چشای شب بیداره!!!
می گن که هر کسی
توو آ سمون ستاره داره!
ستاره ها رو می شمرم
ببینمت دوباره !!!
نمی بینم چشاتو باز!
.. نمونده راه ِ چاره!!!
کابوس دلتنگی ِ من
.. نمی ره ..موندگاره !!!

https://www.academytaraneh.com/65439کپی شد!
941
۴۱

  • poya rohi سلام. لطفا به ایمیلتون یه نگاه میندازید
  • poya rohi سلام. زیبا بود. بعضی بخش هاشو نفهمیدم مثلا :( دل ِ من از دلتنگی یام هزار تا قِصه داره!) و یا مثلا اینکه شمردن ستاره چه ارتباطی با دیدن داره؟ منظورم اینه کسی که میخواد ستاره کسی رو ببینه باید حتما بقیه ستاره ها رو بشماره ؟؟؟ (ستاره ها رو می شمرم ببینمت دوباره !!!) خوش بدرخشید
    • آزاده ربانی سلام از ماست .. به کامنت توضیحاتی که برای دوست عزیزم آقای شمس نوشتم سر بزنید ..شاید جوابتون رو بیابید ..به هر حال ..خوشحالم از حضورتون افتخار دادید قربان @};- @};- @};- @};-
      • poya rohi خوندم قانع نشدم
      • آزاده ربانی من آنچه شرط بلاغ است در همونجا که بهتون آدرس دادم گفتم قربان ..دیگه نمیدونم ..حتما" قسمت نیست حرف یکدیگر رو بفهمیم ..البته شوخی کردم ..منتظر باشید شاید در نوشتاری که تصمیم دارم در سایت بذارم توضیحاتی باشه که فاصله ی دید من و شما رو کم کنه یا از بین ببره ..شما متوجه بشید که من و امثال من از لابلای این سطح کلام به چی داریم اشاره میکنیم ..تا اون روز ..توفیق روز افزون @};-
  • رحیم ممبنی گرمسیری سلام خانم ربانی منوببخشید دیر اومدم ترانه ی زیبا احساسی وزیبایی است چقدر سروده های شمارو دوست دارم وتوتنهایی خودم همواره اونارو زمزمه میکنم همیشه سبز باشید
    • آزاده ربانی سلام آقای گرمسیری .. جدا" اینطوره؟ خیلی خوشحال شدم .. صداتون چطور؟!!! پس کاش خواننده بودید قربان ..! ولی نه ..زمزمه ی کلامی که از روی پسند و دلخواهانه باشه برابری شاید هم برتری داره بر خوندن هرخواننده ای .. ممنونم از لطفتون واز حضورتون قربان. @};- @};- @};- @};-
  • چکاوک جعفری =D> =D> زیبا بود خانم ربانی عزیز @};- @};-
  • پگاه دهقاني درود دوست عزیز مثل همیشه کار زیبایی بود
  • رشید رزین قلم سلام خانم ربانی ترانه بسیار زیبا و با احساسی سرودید و همچنین آموزنده برای بنده با بهترین آرزوها @};- @};- @};- @};- @};- =D>
  • نیما پیر باوقار خانم ربانی سلام بنده اصولا کم حرف هستم و بیشتر علاقه دارم به خواندن , جز در مواردی که لذت از ترانه بنده رو به حرف وا میداره در موارد دیگر معمولا سکوت رو دوست دارم و برای همین در بحثها و نظرها کم دیده میشم اما ترانه های شما از محدود ترانه هاییست که همیشه بنده رو به حرف وا داشته و زیبایی رو در ترانه هاتون حس میکنم خانم ... =D> خوشحالم از اینکه ما رو در این حس زیباتون شریک میکنید و همیشه منتظر ترانه های جدید از شما هستم @};- موفقیتتون همیشگی باشه خانم @};-
    • آزاده ربانی سلام آقای پیر با وقار عزیز..خوشحالم یک چنین نظر لطفی به بنده دارید ..خوشحالتر هم هستم از این که حسی رو که سعی در به تصویر کشیدنش داشتم تونسته با احساس مخاطب گره و پیوند بخوره ..می گویند زیبایی رو در چشمهای بیننده می باید جستجو کرد نه در آنچه که بدو می نگرد..واین یک حقیقت آشکاریست که دریافت زیبایی /زشتی ..منوط به درک ِ آن است والا نابینا از درک و تفسیر زیبایی/زشتی ِ منظره در پیش رویش عاجز است .. می خواهم بگویم یک بخش مهم از زیبایی یی که حضرتعالی توصیف می فرمایید بر می گردد به سطح و توانایی ادراک خودتون که منجر به دریافت ظرافتهایی می شود که برای شما لذتبخش است و این مایه ی مباهات و افتخاریست برای بنده که چنین مخاطبانی دارم ..بنده هم براتون آرزوی توفیق روزافزون دارم @};- @};- @};- @};-
  • سید ایمان پورحسینی درود بر بانو ربانی گرانقدر @};- مثل همیشه احساسی تازه =D> =D> استاد عزیز مدتیه از نظرات شما محرومم :-(
  • مجید صادقی سلام خانم رباني عزيز مثل هميشه كاري زيبا و متفاوت رو خوندم ممنون نمی بینم چشاتو باز! .. نمونده راه ِ چاره!!! کابوس دلتنگی ِ من .. نمی ره ..موندگاره !!!
  • حسین خزایی سبک و قلم خاص ترانه هاتون همیشه در خور تقدیره .. فقط جسارتا این اثرتون به خوبی و قدرت آثار قبلیتون حس میکنم نبود .. با توجه به شناختی که از توانایی های شما و قلم خاصتون دارم توقعم یه مقدار بالا رفته... همیشه سبز باشید @};- @};- @};- @};- @};-
    • آزاده ربانی سلام خدمت شما چیزی که درخور تقدیره لطف و توجه شماست ..این که انتظارتون بالا رفته هم جای خوشوقتیست از خدا یاری میطلبیم تا در خور محبت دوستان توانایی پاسخگویی به ما بده قربان ..بسیار ممنون توجه و لطفتون هستم @};- @};- @};- @};-
  • عليرضا عباسي سلام خانوم رباني عزيز با اميد به موفقيتهاي بيشتر براتون شب و روزي پر از ترانه رو آرزو دارم @};- @};- @};-
  • الهه صادقي سلام و درود آزاده بانوي عزيزم. از صميم قلب مي پسندم :-x :-x :-x :-x =D> =D> =D> =D> =D> =D>
  • محمود فراهانی درود خانم ربانی @};- قلمتون سرشار از ترانه باد =D> =D>
  • تيام كارگرعرب زيبا بود ازاده جان @};- @};- @};- @};-
  • مجید شمس سلام خانم ربانی بار اولی هست میخونمتون وزن را نمیپردازم بهش و فکر میکنم عمدا رعایت نکردید. دل ِ من از دلتنگی یام هزار تا قِصه داره! دلتنگیاش به نظرم بهتر میتونه باشه @};- توو گوش ِ شب می گه ولی چشای ِ شب بیداره!!! // خب چشای شب بیدار باشه ، اینکه دیگه " ولی " نداره .. مگر اینکه شما در ادامه بگین که چی باعث این " ولی " شده رفتی و بعد ِ تو دلم کویره.. شوره زاره! اشکام آتیش حسرته می باره.. بی قراره!!! اشکا جمع هستن و بیقراره مختص مفرد هست. رفتی و غم تووی ِ صدام نشسته ..غصه داره! می خواد که اسمِتو بلند هی به زبون بیاره!!! صدا میخواد اسم رو به زبون بیاره؟؟؟ می گن که هر کسی توو آ سمون ستاره داره! ستاره ها رو می شمرم ببینمت دوباره !!! شمردن ستاره ها معمولا برای خواب رفتن هست @};- امیدوارم نظرای دست و پا شکسته من کمکی کرده باشه @};- @};- @};- موفق باشید
    • آزاده ربانی ..سلام ..خوش آمدید و اما بریم سر اصل مطلب .. این ترانه یک کلام آهنگینه و اینکه می فرمایید وزن نداره رو نمیدونم یه چی اشاره میکنید ؟!تقطیع کردید .. احتمالا" مطابق اوزان عروضی شناخته شده یی که الگو قرار می دهید نبوده ؟! واما توضیحات :دل تنگی یاش ..که البته ترجیح شماست .. اما ..دلتنگیام =دلتنگی های من ..وقتی که دل من رو با دلتنگی یام ..بیارم .. یعنی به طور ضمنی تظر به این دارم که تیرگی و گرفتگی ِدل عارضی واز آن ِ من است و الا دل ..می باید سرزنده و شاداب باشد ..خاطر باید آسوده و فراخ باشد و این حالت دل تنگی خاصیت من است دامن دل را گرفته ..نه خاصیت دل که دامن من را گرفته باشد ..پس دل من از دلتنگی هایم داد سخن سر میدهد ..ونه اینکه دل من از دلتنگی هایش داد سخن سر دهد .. بطور عمدی در صدد مجزا و مبرا ساختن تنگی و تیرگی از تعلق ِ به دل بوده ام .این را در علم معانی می گویند اغراض ثانویه ..یعنی با رعایت المان های ظریفی نزدیکتر به مقصود سخن گفتن ..علم معانی از فنون بلاغت است و تابع قوانین دستوری نیست ..مثلا"در بحث مسند و مسندالیه در علم معانی .."کتاب در تهران چاپ شده است " کتاب = مسندالیه و ..در تهران چاپ شده است=مسند جمله است ..در حالیکه در دستور زبان اینچنین نیست ..در علم معانی جمله چه فعل ربطی داشته باشد چه نداشته باشد ..به دو بخش کلی نهاد و گزاره تقسیم میشود و کل ِ بخش گزاره را مسند می گوییم و به حساب می آوریم در حالیکه در دستور حکم چیز دیگریست ..پس این جمله ی دل من از دلتنگی یام هزار تا قصه داره= دل من از این تنگی و تیرگی که براو عارض شده شکایت بسیار داره..قصه در اینجا معنی شکایت و گله رو هم ضمنا"داره ..و چیزی که مطابق با علم معانی گفته شده اگر اون ظرافتها رو کسی به ذهن نیاورده باشه و براش ملموس نباشه به ترجیحی که شما مطرح کردید میرسه و الگوی دستوری رو مطابق کلام گفتار عادی پیشنهاد میده..در حالیکه الگوی گفتاری من مطابق با غرضم در علم معانی ست و الا وجه دستوری کلام به ذهن بنده هم خطور کرده ولی غرضم القای معنی یی ست به مخاطب که دلتنگی یام را ترجیح دادم . توو گوش شب میگه ولی چشای شب بیداره=در گوش شب قصه و حکایتها و شکایتهایش را میگه که شب بشنوه و بخوابه با این قصه ..ولی همچنان شب بیدار ه و پابرجاست..شب/ خواب /بیداری / همه ی اینها در معانی ثانویه مطرح شدند .خوابیدن شب = رفتن شب رفتن سیاهی رفتن دلتنگی..بیدار بودن شب = ماندن تیرگی و سیاهی و دل تنگی . پس منظور این است که دلتنگی ها یم را برای شب مثل قصه میگم تا شب برود و شب من پایان گیرد ولی شب درد دلم رو میشنوه با این حال به وضع و حال من توجه نمیکنه گوش نمیکنه ترحم نمیکنه و می ماند و مرا در این تیرگی میگذارد.چشم شب بیدار باشه= به خواب نرود ..به خواب رفتن شب = دمیدن سحر =شکفتن سپیده ی صبح ( ستاره دیده فرو بست و آرمید بیا/گل سپیده شکفت و سحر دمید بیا ..سیمین بهبهانی عزیز) دیده فروبستن = خوابیدن =تصویری از رفتن. من قصه میگم که شب بخوابه قصه ام رو می شنوه ولی نمی خوابه..کجاش ابهام داره ؟... "ولی "را شما احتمالا" چون تعبیر خواب برای شب را نمی شناختید مورد سوال قرار دادید..قصه برای خواب است قصه را میشنود ..نمی خوابد ! "ولی " می خواهد یا نمی خواهد دوست عزیزم؟!!! ولی چشای شب بیداره= ولی شب نمی خوابه..بیداری چشم = نخوابیدن.. اینجا هم یک ظرافتی در گفتار هست که براتون توضیح میدم :اگر کسی رو شما بخواهید دعوت به آمدن کنید مثلا" به سر ِ میزِ برای صرف غذا ..میتونید بگید ..بیا ! مودبانه تر بخواهید بگید می تونید بگید..بفرمایید ..واما اگر مودبانه تر از این بخواهید بگید ..می گویید..نمی فرمایید؟ یعنی هم لفظ را عوض می کنید هم از گفتار آمرانه و امری و دستور مآبانه به تخاطب پرسشی و اختیاری تغییر ِ کلام میدهید. در اینجا هم بنده به جای اینکه بگویم ..نمی خوابه..چشای شب نمی خوابه ..گفتم چشای شب بیداره..همین ظرافت رو حضرتعالی درنیافتید که فرمودید که ..خوب چشای شب بیداره ..که بیداره ..ولی اینجا چی میکنه!!! اشکام می باره: هرگاه نهاد جمع ِ غیر جاندار باشد فعل می تواند با شناسه ی جمع ویا با شناسه ی مفرد بیاید . مثال: پوشه ها مرتب شدند/پوشه ها مرتب شد= هر دو صحیح است.. درختهای گلابی میوه داده اند/ درختهای گلابی میوه داده است=هر دو درست است. غم توی صدام نشسته= غم ِتو = غم و حُزن ِ ناشی از غلبه ی عشق تو که در وجودم است در صدایم هم منعکس است انگار که در صدای من نشسته و هر بار این عشقت است که در صدای من تو را می خواهد فریاد بزند و تورا میخواند تورا فرامی خواند اسم تورا بر زبان می آورد= عشق تو مرا چنین زار و غمگین ساخته و عشق تو نام تو را بر زبانم جاری می سازد . ستاره ها رو می شمرم.. که مثل شمردن گوسفند نیست در کارتون های مورد علاقه ی بنده ! در ادب فارسی شمردن تعبیر جستجو کردن هم داره تعبیر انتظار کشیدن هم داره ..در اینجا با توجه به مصراع قبلی که هر کسی ستاره ای در آسمون داره بلافاصله ذهن از شمردن ستاره.. متوجه به جستجوگری برای دیدن ستاره ی محبوب خواهد شد .. و خود این مطلب هم کنایه ای است از دلتنگی و بی خوابی و امید به صبر و انتظار برای دیدار محبوب. من پیشنهادم این است که قدری با فضای ادبیات در همه ی جهات اعم از علوم و فن ادبی وبلاغی معانی بیان بدیع انواع ادبی عروض و قافیه در شعر کلاسیک و نو ..و تعریف ادبیات و نگرش ادبی بیشتر آشنا شویم تا مجبور به توضیح واضحات و سوال از بدیهیات نباشیم .. البته این سوالات در ذهن شما به لحاظ اینکه شکل گرفته می باید پاسخ داده می شد ولی مبحث ادبیات و شعر و ترانه یک میدان وسیع تر و فراخ تر و تخصصی تر از محدوده ای است که در جنبه ی اطلاعاتی که عموما" داریم بگنجد و تعریف شود .غوره نشده نمی شود مویز شد . به هر جهت ممنون و سپاسگزار از حضور و توجه شما هستم و امیدوارم که علاقه مندی من و شما به ادبیات انگیزه ی مطالعه ی بیشتر در این زمینه باشه ..موفق باشید دوست عزیز.
      • مجید شمس خانم ربانی عزیز اول اینکه ممنون هستم از توضیحاتی که دادید و نشان از تسلط شما بر علم بدیع و معانی و بیان داشت و متاسفانه آشنائی ما کم سوادها و مخاطبان عام در سطح تسلط نیست :-) من ندیده ام کسی برای خواب رفتن ، گله و شکایتهایش را بگوید تا طرف بخواب برود ... اگر من دارم درد دل میکنم پس انتظار ندارم که شما بخوابید و اگر بیدار بمانید که دیگر ولی ندارد. @};- راجعبه اشکها // برایم منبعی بیاورید که تائید گفته هایتان باشد اگر نه بحث پوشه را همه میدانیم و درخت های گلابی میوه داد را اولین بار از شما شنیدم. شاید هم درست باشد. کتابها سوخت / جنگلا آتیش گرفت و کلی مثال میشه زد که صحت گفتهی شما رو تائید میکنه ... اما برای اشکا ، شما که استاد ما هستید دلیل بهتری بیاورید. @};- وزن این ترانه را هم گفتم که عامدانه رعایت نکردید و بهش نمیپردازم. راجعبه به زبان آورن اسم توسط صدا قانع نشدم و ایراد از من هست @};- اینکه شما دوست عزیز ادبیات را خوب میشناسید مشخص هست و مطمئن باشید به حضورتان پای ترانه های ناقصم احتیاج خواهم داشت @};- باز هم ممنونم از توضیحاتتون که شک نکنید آموختم و استفاده خواهم کرد @};- @};- @};- موفق باشید.
      • آزاده ربانی این هم منبع موثق بنده ..کتاب آئین نگارش اداری -بخش سوم - فصل دوم :درست نویسی صفحه ی 231 از سطر 6الی 13 ذیل عنوان نهاد غیر جاندارشماره ی 2 (آئین نگارش اداری -درسنامه ی کارگاه مهارت نوشتار اداری :جمشید غلامی نهاد -نشر نیایش ) این کتاب را بنده در دانشگاه علمی کاربردی در درس مدیریت اسناد و گزارش نویسی برای رشته های حسابداری تدریس کرده ام .مطمئن باشید درخت گلابی میوه داد قطعا" درست است علاوه براین در مقطع لیسانس تا دکتری مشابه این موارد را ده ها بار امتحان داده ایم در متون ..تحقیق و بررسی کرده ایم چه به لحاظ دستوری چه نگارشی چه ظرایف ادبی و بلاغی و.. ما در این موارد فرموده ی شما آقا بارها آردمان را بیختیم والکمان را آویختیم .. و اما در مورد قصه و گله و شکایت ..من گفتم در ضمن و به صورت ایهام به گله و شکایت به طور کنایی نظر دارم این را ذهن مخاطب آشنا به فضای ادبی براحتی درک می کند قصه را برای خواب میگویند و این گزاره ی درستی است که قصه میگویم ولی او بیدار است . آوردن" ولی" کاملا" درست و بجاست ..در ضمن نظر هم به این دارد بطور ایهامی که به قصه به روایت مفهوم ِ ایهامی =..به گله ی من توجهی ندارد این گله رو ذهن مخاطب از ایهامی که به واژه بار و سوار شده می تونه درک و تعبیر کنه .. در مورد غم هم توضیحات بنده رسا و قانع کننده بود غم ِ نهفته از عشق محبوب در صدای من اسم تو را تکرار میکنه یعنی این غم در صدای من = تکرار یادتو و اشتیاق به زبان آوردن نام توست ..اینکه درک نمیشه از طرف شما شایدبرمی گرده به عادت شما به گفتار معمول و مستقیم که از حیطه ی گفتار ادبی بکلی دور است چرا که اساس ادبی شدن یک گفتار انحراف آن از هنجار معیار است ..اینها الفبای مباحث ادبیست که بنده تدریس میکنم و در کلاسها حداقل یکی دو جلسه میگذاریم که فضای ذهن را از فضای معتاد و معهود دانشجویان که زبان و فضای معمول و متعارف شناخته شده است به فضای ادبی و ملزومات آن منتقل کنیم ..سبک سخن ادبی را با سبک گفتار عادی افتراق و امتیازش رو نشون بدهیم . قصد بنده از پاسخ هایی که میدهم این است که برخی از اطلاعاتی رو که به جهت برخورد مدام با آنها در کار و درسم دارم از دیگران دریغ نکنم .در کامنتهایی که برای دوستان میذارم این مشخصه اگه چیزی قابل دفاع باشه حتما" دفاع میکنم و قصد بی سواد خوندن کسی رو ندارم بلکه گاهی تشخیصم این است که اگر می خواهی به اون طاقچه برسی چهار پایه ای که زیر پات گذاشتی کوتاهه قدت رو نمی رسونه و دستت رو نمیرسونه به مقصود برو و با اطلاعات بیشتر بیا .فقط همین ..در ضمن بنده نه به جهت شغل و حرفه بلکه به جهت مقام و مرتبه خود را استاد نمیدونم و فقط یک شاگرد با تکالیف بسیارم ..و اگر حرفی میزنم برای دفاع از خودم نیست برای دفاع از درس گرفته و پس داده ام است که اوقاتم رو با دل وجون صرفش کردم و میکنم.والسلام زحمت تمام. دوست گرامی :"> شما هم موفق باشید.
      • مجید شمس :) خب حالا که مشخص شد شما تدریس میکنید کار ما با شما بیشتر از ایناست و زحمت زیادی بهتون خواهیم داد @};- اطلاعاتی که میدهید قطعا خوب هست و خوبتر این هست که دوستان بهره ببرند و بنده هم بهره بردم @};- ما هم دقیقا الان دستمون به طاغچه نرسیده و البته بنده خودم را عرض میکنم :"> چهار پایه رو دریغ نفرمائید @};- @};- @};- خوشحالم از آشنائی با شما @};- :-) راستی سری به میلهاتون بزنید لطفا
  • عباس غلامی مقدم می گن که هر کسی توو آ سمون ستاره داره! ستاره ها رو می شمرم ببینمت دوباره !!! مثل همیشه زیبا بود آزاده جان تبریک @};-
  • رضا معظمی درود دوست من....دوست داشتم حس و حال کارو و سوژرو @};- (در مورد وزن چون نظرم ممکنه شخصی باشه نظر نمیدم) موفق باشدی قلمتون پاینده @};- @};-