چشم به راه
پر بغضم پر رویای بارون
پر شب کوچه های ساکت و سرد
دلم آرامش دستات و می خواد
تا یه نوری به چشمام هست ، برگرد
کنار پنجره هر روز و هر شب
به اون راهی که رفتی خیره موندم
دیگه خسته شدم من از خود من
خودم رو تو خودم بی تو شکوندم
یکی میگفت بهار سال نو شد
بهارم رو توی پاییز تو کشتی
من و پاییز گره خوردیم با هم
کجایی بانوی اردیبهشتی
دارم از نا امیدی خسته میشم
نه از تو یه نشونی و نه ردی
نمیدونم بمونم یا بمیرم
نمیدونم تو آخر بر میگردی