باغِ غم

نمی دونم چی شدم وقتِ ســحر
دلِ من می پیچه و شور می زنه
خواب وحشت قلبمُ دیونه کرد
روی اعصابِ سرم زور می زنــــه
***
پا شدم تو باغِ غم قـــــــدم زدم
روی شاخه هاش هزار خاری دیدم
قسمتم می چرخه با دورِ زمــان
لبُ بستم روز و شب زاری دیدم
***
شب که میشه تار می بینه چشام
باز مهمونه دلم تو چاهِ فــــــــکر
خسته میشه دستم از مهر و نماز
می شمارم دانه با تسبیح و ذکر
***
دور نشو ازم همش به یادتــــم
می بینم سرابِ تو پشتِ ســرم
تو سکوتِ سردِ دردِ الــــتهاب
عاشقونه با دلت حرف می زنم
***
جسم من سالم و هیچ دردی نداشت
درد و زارم از جفایِ عهد توســـــت
بی خیالی از فریبِ روزگـــــــــار
اونی که دلم شکسته رعد توسـت
***
گرد و بادت اومده فصلِ بهــــار
وقتی من تو باغِ گلها مهمونــم
دودِ تو هر دو چشام رو کور کرد
وسطِ آتیش قهرت زندونــــم
***

دور نشو ازم همش به یادتـــم
می بینم سرابِ تو پشتِ ســرم
تو سکوتِ سردِ دردِ التــــهاب
عاشقونه با دلت حرف می زنم
***
جاسم ثعلبی (حسّانی) ۰۷/۰۳/۱۳۹۲

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/65015کپی شد!
555
۳