حس تنهـــــایی!
تواین خونه بدون تو.منو غمها پرس کـــرده
دلم رو حس تنهـــــایی.دچـــار استرس کرده
بیتو معنـــای آغوشو.باید از زانوهــام پرسید
دلیل زلـــزله اینـــه.زمیـن با اشک من لرزید
چقد این حادثه نحسِ.که عشقم من روتنها کرد
لای شونه تاره موهات.نبودن هاتو رسوا کرد
جنــونی توودلـــم دارم.که باحسم سر جنگـــه
جای تو وقت بیداری.همش ساعت روی زنگه
توهرلحظه تواین خونه.یه تصویر از تو میبینم
سر سفره حواســم نیس.دوتا بشقــــــاب میچینم
هوا ابریه توچشمــــــــام.درِ گریه بروش بـازه
به محض دیدن عکست.گلوم یک بغض میسازه
دیگه حرفام ترانه نیس.یه شاهنامــس به اسم تو
دارم هی از تو میگم باز.ترانــــم شد طلســـم تو
باعکسات دردودل کردم.سکوتت آخــرین حرفه
نمیدونم هنوز شاید.نگـــات ســردو دلت برفـــه
بیتو افســــردگی دارم.چِشَم از گریه بیـــخوابه
چقد آرامشــــم تلخِ.که با قرصـــای اعصـــابه
*
*
اگه میخوای که برگردی.توودستت چتری ام باشه
اگه بی چتری ام باید.چشــــات هم حس ابــــراشه
شکستن های پی در پی.سره این فاصله تنهــــام
شکستـــم من غرورم رو.شکستی تو دلــه تنهام
شاید رفتن صلاحت بود.نه اجباری به موندن نیس
میدونم برمیگردی بـــاز.آخه هیشکی مثه من نیس
احساس..۹۲