کرگدن…

کابوسو پاره کن شبو از بیخ جر بده
خسته م شبیه کرگدن پیر توو لجن
درگیر دست و پا زدنم از هراس مرگ
باحس یک دوئل تو نبرد "خودم" و "من"!

من مثل یک قشون به تاراج رفته ام
زخمی وبی تفاوت ومأیوس و بی رمق
مشتای محکمت روبه سمتم هدف نگیر
وقتی که پا نمیشم و مغلوبم و دمق

دستامو پس نزن به یه کشتار تن نده
آتیش قتل کرگــدنـار و به پا نکن
یک لحظه هم که هست به نیمه ت امون بده
از تو،من خودت رو یه بارم جدا نکن

(مثل یک کرگدن پیر پر از خستگی ام
تو رگم نطفه ی اعدام خودم بسته شده
من دقیقن خود اون کرگدنم توی لجن
که نمی میره و از بوی تنش خسته شده)

باید خلاص شم، نه نباید فرو برم!
من با خودم یه مردو به مرداب میکشم
کاری نکن، فقط شبو از بیخ جر بده!
دارم سقوط میکنم از روی بالشم!

تهدید میکنم به خودم ذهن خستمو
کابوس مرگ توی لجنزار و می تنم
این واقعیته… نه… فقط یک فریب نیست!
من قبل مردنم رگ دستامو می زنم

تختم شبیه مسلخه می بلعه جسممو
تختم شبیه جنگله من کرگدن شدم
خستم،پر از توهم و احساس مردنم
کابوس و پاره کن، من_بیمار بی خودم

(مثل یک کرگدن پیر پراز خستگی ام
توو رگم نطفه ی اعدام خودم بسته شده
من دقیقن خود اون کرگدنم توی لجن
که نمی میره و از بوی تنش خسته شده)

محسن رمضانی

https://www.academytaraneh.com/64579کپی شد!
1532
۲۱

  • الهه صادقي سلام و درود برادرم @};- ترانه ي شما رو خيلي وقته پيش با شوق خوندم و لذت بردم... من كلن جاهايي كه به وجودم نياز نباشه دير اعلام وجودم ميكنم ;)) ;)) :"> خدا....سايبون تمامِ ترانه هاتون @};-
  • سید ایمان پورحسینی درود جناب رمضانی... ترانه تون رو چندبار خوندم و هر بار لذت بردم...من ترجبح میدم ترانه رو فقط به عنوان گفته ی شما بخونم و در نتیجه استفاده شما از واژه ی کرگدن برای من زیباست مهم نیست که من پیش خودم کرگدن رو چی میدونم مهم اینه که شما الان حالت خودتون رو به کرگدن تشبیه کردید و به نظر من بسیار زیبا تونستید از پس بیان حرفهاتون بر بیائید... فقط بسته شدن نطفه در رگ خالی از اشکال نیست... باید بگم پس از مدت ها از خوندن یک ترانه واقعا لذت بردم... دست مریزاد @};- @};- @};- @};- مشتاقم نظر شما رو در مورد ترانه ی (تفاوت) بدونم…منتظرم… در پناه خدا @};- @};- @};-
  • Marjan Nik درود جناب رمضانی. من تمام ترانه های شما رو خوندم. دامنه ی لغات وسیعی دارین و اینکه خیلی خوب می تونین لغات را برای انتقال مفهوم بکار ببرن و کنار هم بچینین.و توانایی زیادی در بازی با لغات دارین. ( و البته علاقه ی زیادی هم به مویی که باز می شه دارین!!!) با خوندن ترانه هاتون از حبس تا کرگدن دیدم که چطور خودتون رو از بند روزبه بمانی بودن دارین رها می کنید و این واقعا عالیه. آقای بمانی از شعارای خیلی خوب و توانای ما هستن ولی دنیا فقط به یک روزبه بمانی نیاز داره. همونطور که به یک محسن رمضانی (البته از نوع شاعر ...) با این توانایی نیاز داره. موفق باشید.
  • نرگس شیرزادی واقعا لذت بردم من مثل یک قشون به تاراج رفته ام زخمی وبی تفاوت ومأیوس و بی رمق مشتای محکمت روبه سمتم هدف نگیر وقتی که پا نمیشم و مغلوبم و دمق .... دارم سقوط میکنم از روی بالشم! ......... اما با نکته ای هم که دوستان گفتن موافقم راجع به رگ زدن و اینکه این کرگدن واقعا نماد چیه و یه نفرچطور ( از نفرت ،ترس یا ...) میتونه با کرگدن همزاد پنداری کنه ؟ اما در کل خوب بود و ممنون موفق باشید @};-
  • صادق شيخي سلام.كار تقريبا محكمي بود..با نظر آقاي دمي زاده موافقم..موفق باشيد. @};-
  • سهیل پیلتن درود جناب رمضانی عزیز برای بار دومه که کار زیبای شما را میخوانم و بدون تعارف بسیار لذت بردم واقعا عالیه قلمت پرمهر سپاس @};-
  • مجید صادقی سلام محسن جان از اون كاراييه كه فقط امضاي محسن رمضاني زيرشه فقط مخصوص خودته با همه حرفا و ايرادات دوستان من دوست داشتم كارت رو تعبير هاي جالبي رو به كار برده بودي باید خلاص شم، نه نباید فرو برم! من با خودم یه مردو به مرداب میکشم
  • تيام كارگرعرب بسيار زيبا بود محسن عزيز درود بر حس فوق العاده اتون @};- @};- @};- @};- @};-
  • یاسمن شکفته سلام آقای رمضانی. با اجازتون توی نظری که پای (جای خمیازه) گذاشته بودم دست بردم و یکمیشو حذف کردم/ امیدوارم باعث ناراحتی شما نباشه. و آخر از همه اینکه خوشحال شدم بعد از مدتی ترانه ی دیگه ای ازتون خوندم./
  • یاسمن شکفته مثل همیشه زیبا سرودین به نظر من ترانه هاتون فقط و فقط مختص خودتونه../ سربلند باشید
  • مهدي دمي‌زاده سلام دوست من... این تکرار کرگدن اذیت میکنه هر تکراری اگه معنایی مجزا داشته باشه کار قویتر میشه
  • مجید شمس آقای رمضانی کار اولی هست که میخونم ازتون و فضائی که دوس داشتمش با نظر آقای نوری موافقم ........... (مثل یک کرگدن پیر پر از """ خستگی ام """ دوگانگی زبان تو رگم نطفه ی اعدام خودم بسته شده من دقیقن خود اون کرگدنم توی لجن لزومی نداره بگی من دقیقا اون کرگدنم .... کلا از اول گفته بودی دیگه ............................................. باید خلاص شم، نه نباید فرو برم! من با خودم یه مردو به مرداب میکشم کاری نکن، فقط شبو از بیخ جر بده! دارم سقوط میکنم از روی بالشم! // اومدن بالش به ناگهان !! انگار وسط لجنزار و فضائی که خلق کرده بودی یهو یه بالش پرت کردن :-) ............................. تهدید میکنم به خودم ذهن خستمو // به خودت تهدید میکنی ؟ یعنی چی؟ کابوس مرگ توی لجنزار و می تنم // تنیدن کابوس معنی نداره به نظرم ... اگه بگی به دور خودت میتنی آره اما اینجا دچار ضعف تالیف هست.. این واقعیته… نه… فقط یک فریب نیست!// مگه تا الان حس میکردی که فریب هست ؟؟؟ من قبل مردنم رگ دستامو می زنم // ................................................... تختم شبیه مسلخه می بلعه جسممو تختم شبیه جنگله من کرگدن شدم// مرداب داخل جنگل نمیتونه خیلی متعارف باشه و کلا وجود کرگدن تو جنگلم چندان عادی نیست خستم،پر از توهم و احساس مردنم کابوس و پاره کن، من_بیمار بی خودم ................................................... ترانه شما خوب بود اما پرداخت بهتری میخواد و چون کارای قبلیت رو نخوندم نمیتونم بگم که فضای کارهات واقعا متاثر از کسی هست یا نه .. اما این طور نوشتن اگر روی ساختار محکم و اتفاقای خوب باشه ، شایسته ی تقدیر هست. موفق باشی @};- @};- @};- @};- @};- @};-
  • حسین خزایی در اندرون خسته ام، یک کرگدن پیر زندگی میکند، بزرگ، خاکستری، بدون هیچ نگاه به جایی فقط می تازد، آنقدر سریع و بی خیال که اگر پرتگاهی جلویش باشد داخلش میشود، آنقدر کله شقانه می تازد که هیچ چیز جز شاخش نمی بیند.
  • آیدین قره باغی @};- من دقیقن خود اون کرگدنم توی لجن که نمی میره و از بوی تنش خسته شده آفرین @};-
  • احسان نوری سلام محسن عزیز کار متفاوت است اما کمی هم شخصی نویسی به چشم می خوره ابتدایی ترین موضوع اینه که چرا کرگدن و اینکه کرگدن نماد چه چیزی در ذهن مخاطب می تونه باشه شاید از نظر محسن رمضانی نماد هر چیزی باشه اما آیا به واقع ترسیم این نماد صحیحه؟ و تمام مخاطبین هم با نویسنده هم عقیده هستن ____________________ شبو از بیخ جر بده اصولا از بیخ می کنن و جر دادن صحیح نیست ___________________ من قبل مردنم رگ دستامو می زنم پر واضح است که کسی بعد از مرگ رگشرو نمیتونه بزنه پس اتفاق شگرفی نیفتاده یا به شکلل طبیعی می میری و یا رگت رو میزنی و میمیری مفهوم خودکشی می تونست بهتر تفسیر بشه ________________ تو رگم نطفه ی اعدام خودم بسته شده بسته شدن نطفه در رگ صحیح نیست و حاوی تصاویر انتزاعی هم نیست یه پیشنهاد البته جسارتا تو رگم جریان اعدام خودم جاری شده ________________ پرگویی بنده رو به بزرگیه خودت ببخش چون علاقه بسیار زیادی به کارهای شما دارم یه مقدار باعث شد سخت گیرانه تر ببینم و شاید هم اشتباه کنم @};- @};-
    • رضا معظمی سلام دوست من...قبل مردن رگ زدن به نظرم اتفاق خوبی بود تو ترانشون یا بهتر بگم بهترین اتفاق بود...به مرگ طبیعی نخواهد کشید و خودکشی خواهد کرد(با زبانی تقریبأ متفاوت،چون تاحالا من نشنیدم و اولین بار بود واسه شخص من) و با بقیه انتقاداتون موافقم...درود بر دلسوزیتون دوست من =D> موفق باشید هردو بزرگوار به آقای رمضانی هم خسته نباشید میگم...
      • مجید شمس من با آقا احسان موافقم ، زدن رگ قبل مرگ باید اتفاق بیوفته و اصلا این زدن رگ حرف تازه ای نیست که بتونه نقش یه اتفاق را بازی کنه در ترانه @};-
      • رضا معظمی جناب شمس با درود....داستان اون بیت شاید خوب بیان نشده ولی از لحاظ مفهومی بهترین بیت این کار هست...داستان این رگ زدن به مصراع قبلش برمیگرده که میگه تهدید میکنم خودمو به ذهن خستم.ذهنی که داره مردنو تو این لجنزار تصویر میکنه(یعنی قضیه خودکشی جدیه).بعدم میگه اینو شوخی نمیکنم قبل مرگ طبیعی خودکشی میکنم.و بازم عرض میکنم از نظر این حقیر بهترین بیت این کاره(هرچند پرداخت خوبی پشتش نیست) @};-
      • مجید شمس ممنونم رضا جان اما چنتا نکته داداشم اول اینکه مصراع قبلش خودش دچار ضعف تالیف هست و من نمیدونم تهدید کردن خودم به ذهن خستم یعنی چی!! بعد اینکه مردن توی لجنزار مرگ طبیعی نیست عزیز من @};- خب سلایق متفاوت هستن @};- @};- @};-
      • رضا معظمی ممنون از شما که انقد موشکافانه به ترانه ها نگاه میکنید :-) راجع به ضعف تألیف کاملأ موافقم...سلایق بله اما همه ما میدونیم که مهم مبحث زیبایی شناختی کار هست که واسه کمتر مخاطبی یه همچین بیتی زیباست.احتمالن مخاطب عام از کنارش ساده و بدون هیچ درکی عبور میکنه... به هر حال برای آقای رمضانی آرزوی موفقیت میکنم و امیدوارم به زودی یه شاهکار ازشون بخونم.پاینده باشین آقای شمس گرامی @};-
      • مجید شمس قربانت رضای گل اما شما خودت به بار مفهومی این مصراع اشاره داشتی نه زمینه زیباشناختی :-) سرفراز باشی