غارتگر
توی دامِ سرنوشت ، من و با حیله کشیـــــــدی
حمله هات باطل و زشت ، تیغی در دستم ندیدی
***
دست بر دار از حیاتم ، دلمُ غارت نمــــودی
با سلاحت با کلامت ، به سویم آتش گشودی
***
زندگی غارتگری نیست ، زورِ بازو کم میــــاره
می کشی قلبم چرا تو ، قهر و جنجالت دوباره
***
آدما با عقل و منطق ، کشف کردن قله ها رو
بی تفاهمی همیشه ، سرخ کردی دیدها رو
***
با طمع قاپیدی قلبم ، می دونی ارزی نداره
توی دنیای وسیعی ، نیکی ها مرزی نداره
***
قانع و آسوده تر باش ، رزق و روزت با خـــدایت
دست درازی کردی بازم ، قطع شد نای صدایت
جاسم ثعلبی (حسّانی) ۲۰/۰۲/۱۳۹۲