بوی خون…
کمر درد دارم،الان چند روزه/چه سنگین شده بارِ عشقت رو دوشم
چطور با نبودم کنار اومدی و/ گذاشتی لباس جدایی بپوشم
کجایی ببینی که دستای سردم/ تو آتیشِ این عاشقی گُر گرفته
به قصدی که رویاشو با تو بسازه/تو مُشتش به سختی یه آجر گرفته
من و مرگ با هم داریم شعر میگیم/ببین بوی خون میده این جوهرِ من
تو یادت شده مثلِ پُتکی و هر شب/ یهو میزنه بی هوا تو سرِ من
میخوام سفره ی شام و با اشتها /واست شیک و پُر آب و تابش کنم
واسه پیش غذا قصد دارم دل و/ با آتیش ِعشقت کبابش کنم
بزار پیش بینی کنم لحظه ای/که خیلی ام از این زمان دور نیست
همون لحظه که رو تنم میکشی /سفیدی که پیراهنِ تور نیست
همون لحظه که با تمام وجود / پُر از گریه میشی و آه میکشی
با حسرت داری رنگ آینده رو / به اندازه ی شب سیاه میکشی
-
ترانه بسیار پخته ای بود...آفرین به شما.... شش بیت اول وایه خودش روون بود و شش بیت دوم برای خودش روون بود... دست مریزاد...فقط میخوام بگم که کاشکی دو وزنه نبود... @};-
-
ترنم عزیزم خیلی زیبا بود آفرین به احساست و تصویر سازیات لایکی گلم @};- :-x
-
وای محشر بود آفرین آفرین =D>
مطالب پیشنهادی