مرد جنگ…
دلم پر از غصه – دلم پر از درد
ببین چه دردی که – میگن واسه مرد
مامان دعا می کرد ،بابا منو بوسیـد
گرفت توو آغوشش ، آروم منو بوئــید
یادم نرفت اون روز ، رو تخت تو خواب رفتی
تموم حرفاتو ، توو اون چشات گفتی
یه مرد جنگ دیدم رو تخت پر از ترکش
یه زخمای کهنه دیدم شدن سرکش
یه ذکر رو لبهات بود، نفیهمیدم ، آرووم
یک جور دلش لرزید ، طفلی مامان مظلوم
مامان دعا می کرد ،بابا منو بوسیـد
گرفت توو آغوشش ، آروم منو بوئــید
هم سنگر جنگت ، کجاست حالا نیستش.!
بار سفر بسته ،دل از وطن شستش
کی قدر تو دونست ، کی زخماتو دیده
پر از صدای درد ، خاموش و نشنیده
دستات توو دستام بود ،بارون اشک گونه
یه آمبولانس و جیــغ ، داریم می ریم خونه
بابا مامان پیر شد ، موهاش سفیـد چون برف
نشسته کــز کرده ،سالها بـدون(دونستن) بـی حرف
بابا دلم لرزید ، یعنی خدا می دید
یه تنها دل خسته ، رویاش از هم پاشید
بابا یه مرد بودم ، کنار تو هر جا
صدای درداام مـووند ، ببین شدم تنها
” مامان دعا می کرد، بابا منو بوسید
گرفت توو آغوشش، آروم منو بوئید ”
هیچ وقت این تصاویر از صحنه ذهنم حتی برای یه لحظه کنار نرفتـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ…روحش شاد
ترانه سرا : حسین خزای
۱۷/۰۲/۱۳۹۲