کما…

یرقان گرفته پاییز / پرتقال ا.س.ه.ا.ل خونی

من چقد بدون شرحم / از رو پیشونی‌م می‌خونی

پُرم از حرف خصوصی / دنبال یه گوشِ مفتم

روی خط اعتراف و /  دارم اتفاق می‌اوفتم

تن آش و لاشم این‌بار / نصف شب گوشه‌ی آسفالت

کهکشان راه شیری / توو اتوبانِ تب مالت!

خط ترمزت دوباره / رو تنم خط‌کشی کرده

قرص ماهِ کدئین‌دار / از وسط خودکشی کرده!

زندگی همیشه اینجا / وسط میدون مینه

مُردم از دشمن فرضی / که یه جایی در کمینه

بده من! تیرِ خلاصُ / حسِّ اکسیژن ندارم

باز امید خودکشی‌مُ / رو شقیقه‌ها می‌ذارم

ماشه رُ می‌کِشم اما / مرگم اتفاق نیوفتاد

وحشت فشنگ مشقی / منُ توو کما فرستاد!

https://www.academytaraneh.com/63251کپی شد!
1305
۲۵

  • رضا مهابادي با سلام خدمتِ شما شما چون مشخصه این کاره این میشه یه مقدار ریز تر و دقیق تر صحبت کرد (این نکته رو بگم که نظراتِ بقیه رو نخوندم و پیشاپیش عذر اگه تکراری بود ) شعرتون چون به ظاهر عمیق بود چند بار خودنم که نکته ای از قلم نیفته یرقان گرفتنِ پاییزرو دوست داشتم ولی اسهال گرفتنه پرتغال رو نه روی خطِ اعتراف و دارم اتفاق می افتم:دارم اتفاق می افتم چی میده در این مصرع با ما و هر طور که حساب کنی اعتراف کردن هیچ پیش زمینه و دلیلی درباره اتفاق افتادن نمیده به مخاطب بیتِ سوم اش و لاش رو من در هیچ جور نوشته ای حتی اعتراضی و حتی عامیانه نمیپسندم یکی از نکاتِ مهم در شعر این است که هر کلمه یه کارکردی داره و بی دلیل نباید قرار بگیره توشعر "این بار" اینجا کارکردش چیه شما تا اینجا هیچ صحبتی از سرنوشته تنتون در گذشته نکردین که اومدنه این بار توجیه منطقی داشته باشه، مصرع دوم این بیت هم غیر از ارتباطی که بینِ تبِ مالت و شیرِ راه شیری هستش و نظر نویسنده هم همین بوده احتمالا که این هم ار هر هزار نفر شاید یک نفر بهش پی ببره ربطی به فضای کار نداره و با توجیه اینکه اون اسفالت و اتوبان تو راهه شیری هستش برای اوردنِ راهه شیری کافی نیست چون هدفِ بیت این نبوده ظاهرا بیتِ چهارم اوجه بی ارتباطی بین مصرع و خارج شدن از موضوع هستش، تصویره خط کشی کردنِ ترمز به روی تن به جز سرگیجه گرفتن هیچ حاصلی نداره و هیچ تصویری نمیده به ما، منِ مخاطب در بین این همه شعرِ خوبی که منتشر میشه چه دلیلی داره وقتم رو بزار رو این تصویر نا ملموس و بشینم بعد از کلی فکر ارتباط ِ کلمات رو پیدا کنم؟ قرصِ ماهِ کدئین دار یعنی چی؟اگه قرصه خوراکی منظورتونه که اون ماه چیه اگه ماه منظورتونه کدئین نقشش چیه ؟ از این جا به بعد ِ کار خوب و قابلِ قبوله و خوشبختانه از این تعبیر ها و تصویر های گنگ و مبهم نداره(مصرع اخر عالی) در کل من کارِ دیگه ای ازتون نخوندم ولی در این کار هرجا خواستین شعر رو بیش از اندازه از کنایه و تصویر های نا اشنا اشباع کنید واقعا در نیومده + اینکه یه سری بیت ها واقعا ارتباطِ معنایی نداره با کلیتِ شعر و فقط خواستین چیره دستی خودتون رو در تصویر سازی نشون بدین در اخر یه نکته دیگه رو بگم من خودمم قبلا خیلی علاقه داشتم به این نوع نوشتن فضاهایی میساختم و انقدر کمات رو میپیچوندم که مطمئن میشدم کسی غیرِ خودم متوجه نمیشه ولی دیدم این موضوع به خصوص در ترانه یه نقصه بزرگه و من شعر گفتم باری اینکه مخاطب باهاش ارتباط برقرار کنه نه اینکه بشینم کلمه به کلمه رو براش توضیح بدم امیدوارم کار بعدی که ازتون میخونم برام ملموس تر باشه @};-
  • سحر کاظمی احسنت :)
  • حميده سادات غفوريان درود آقای دمــی زاده ی گرامی تفــاوت رو همیشه در ترانه هاتون دوست می دارم امّا گاهی انگار شاعر می خواد به هر قیمتی متفاوت باشه، واین به سلامت ترانه تون ضربه می زنه، مثال روشنش دراین ترانه مصرع دوم دربیت اوله، که تصویر انقدر نامانوس و چندش اور استفاده شده که جای لذت بخشیدن به مخاطب بیشتر نتیحه ی معکوس داره، ازاین که بگذریم، آخه برادر مـن! شاید یکی پرتقال خونی خیلی دوست داشته باشه با خوندن این ترانه ی شما و کاربردی که ازش کشیدین میدونید چه ستـمی بهش کردید! :-? ;)) در بعضی بندها به نظر میرسه شاعر اونقدر که به پیاده کزدن تصویر ذهنی خودش در ترانه فکر کرده، به چگـونـگی اجرای این تصویر نیندیشده، وهمین باعث شده که ارتباط افقی مصاریع دچار خدشه باشه؛ تن آش و لاشم این‌بار / نصف شب گوشه‌ی آسفالت کهکشان راه شیری / توو اتوبانِ تب مالت! قطعا برای مخاطبتون بسیار مـشکله که ارتباط چهار مصرع رو دراین بند کشف کنه ودرنهایت به این نتیجه خواهد رسید که این بند جز دو قافیه ی متفاوت ارمغانی برای او نداشته! و اما از دو بند موفق این ترانه نمیشه به راحتی گذشت: خط ترمزت دوباره / رو تنم خط‌کشی کرده قرص ماهِ کدئین‌دار / از وسط خودکشی کرده! ( باصرف نظر از ایراد قافیه) و ماشه رُ می‌کِشم اما / مرگم اتفاق نیوفتاد وحشت فشنگ مشقی / منُ توو کما فرستاد! آقای دمــی زاده به نظرم استفاده ی مداومتون از وزنهای عروضی با ارکان کوتاه داره به سمت تکرار سوق تون میده. دلم تفاوت دلنــشیــن می خواد :-S با آرزوی موفقیت برای شما. ((برقـــــــرارباشیــــــد))
  • علی ادریس زاده درود جناب دمی زاده...عالی ...کلامه خاصه خاصه خاص
  • امیر اسحاق بده من! تیرِ خلاصُ / حسِّ اکسیژن ندارم باز امید خودکشی‌مُ / رو شقیقه‌ها می‌ذارم عالی بود استاد...فیض را بردیم
  • احسان ابوالحسنی سلام و آرزوهای خوب بازهم یک کار زیبا از شما و غافلگیری دوست داشتنی همیشگی ... واقعن از این زبان پست مدرن لذت می برم (بی بروبرگرد ) فقط جسارتن به جای " رو شقیقه‌ها می‌ذارم" کاش از " رو شقیقم جا میذارم " استفاده می کردید ... لایک هستید قلمتون نویسا ...
  • سعید شمسی با آقای طاهری موافقم "از مهدی دمی زاده انتظار سرراست حرف زدن نباید داشت…یک رگه جنون در او هست که حاصلش اشعار متفاوت و خاص ورندانه ایست که باید چند پهلو بودن آنرا درک کرد تا فهمیدش!کاملن واضح است که فهم درک اوکار هرکسی نیست…" مفتخرم که کارهاتونو همیشه دنبال میکنم حتی اگه فرصت اظهار نظر نداشته باشم
  • سعیده پورمحمد درود جناب دمي زاده من فقط مي دونم كه با يه بار خوندن نمي شه به عمق ترانه هاي شما پي برد! بايد دقيق شد،كشف كرد و لذت برد! ممنونم كه ما رو از قلم نابتون بهره مند مي كنيد. موفق تر باشيد. @};- @};- @};-
  • فروغ حیدری زندگی همیشه اینجا / وسط میدون مینه مُردم از دشمن فرضی / که یه جایی در کمینه =D> درود ترکیب سازی ها رو خیلی دوست داشتم @};-
  • محمد رضا باغیشنی سلام به نظرم نمیشه گفت این ترانه انسجام کافی رو نداره ترانه یه جوری هست ک میشه 2 تصویر مختلف ازش بگیری شایدم بیشتر بستگی به حس مخاطب داره.. که این ویژگی قوت یک ترانه هست نه ضعف خوشحالم از خوانش اثر تون. در پناه حق @};-
  • سهیل پیلتن درود جناب دمی زاده عزیز کار بسیار زیبایی بود پر از تعابیر نو و خلاقانه از خواندنش لذت زندگی همیشه اینجا / وسط میدون مینه مُردم از دشمن فرضی / که یه جایی در کمینه @};-
  • کریم غمخوار سلام.به نظر من نمی تونه این یک ترانه شنیدنی باشه .باید مثل تابلو به اون خیره شد،مکث کرد و از تردستیهای خالقش با کلمات لذت برد.مرسی
  • حسان.طاهری درود فراوان به شاعر تناسب ها و پارادوکس ها! ابتدا یک رای تقدیم به شما... کار سرشار از تناسب است!!!!وچقدر شیرین!!!مخصوصا تناسب رندانه ای که برای تب مالت و شیر که در پیشفرض فکری همه ی ما هست و شما در ترانه به کهکشان راه شیری نسبتش داده اید!!! ادغام قرص ماه با قرص کودئین دار!!!! آقا!شیطنت شما اصلن قابل بخشش نیست!!!که اینقدر هنرمندانه زردی پاییز را به یرقان و اسهال را به پرتقال خونی (اسهال خونی)ربط داده اید....همچنین "خواندن" تناسبش با "خط "و در پیشفرض سنتی ما "پیشانی" !!! بسیار شیرین کار را بسته اید!پایان لطیفه وار و در عین حال جدی!!!! آدمی که از ترس تیری که خودش میداند مشقیست وبرای خودکشی!!!! از آن استفاده کرده ورفته توی کما!!! از مهدی دمی زاده انتظار سرراست حرف زدن نباید داشت...یک رگه جنون در اوهست که حاصلش اشعار متفاوت و خاص ورندانه ایست که باید چند پهلو بودن آنرا درک کردتا فهمیدش!کاملن واضح است که فهم درک اوکار هرکسی نیست... درپناه شعر/با یک رز قرمز @};-
    • میلاد ماهیار آقا من یه چیز بگم همه این حرفایی که گفتی درست منم نگفتم تصاویر کار تازه و زیبا نیست ، هر بیتش زیباست هم قبول ...اما کل کار چی؟...ارتباط بیت اول و دوم آخرش در چیه؟ شما که ترانه رو فهمیدی بهم بگو که منم محور طولی این ترانه رو درک کنم...یا خود شاعر بزرگوار لطف کنن بگن که من متوجه بشم
    • میلاد ماهیار آقا من یه چیز بگم همه این حرفایی که گفتی درست منم نگفتم تصاویر کار تازه و زیبا نیست ، هر بیتش زیباست هم قبول ...اما کل کار چی؟...ارتباط بیت اول و دوم وآخرش در چیه؟ شما که ترانه رو فهمیدی بهم بگو که منم محور طولی این ترانه رو درک کنم...یا خود شاعر بزرگوار لطف کنن بگن که من متوجه بشم
      • مهدي دمي‌زاده سلام دوست من... از اینکه وقت گذاشتی ممنونم نمیدونم توو نشانه گذاری ها برای همراه کردن خواننده اشکالی وجود داره که نتونستم شما رو تا ته کار بصورت پیوسته همراه کنم یا نه اما توضیح 2 بند اول روحیات آشفته شخص رو نشون میده به گونه ایکه زردی پاییز و سرخی پرتقال رو نوعی بیماری میبینه و به گونه ای بیمار وار به جهان اطرافش نگاه میکنه و بعد از اون اتفاقی که رخ میده صحبت میکنه تن آش و لاشی که روی آسفالته خط ترمزی که روی تنشه زندگی ایکه پر از دشمنای فرضیه ووو ... و در انتها به خودکشی فکر میکنه تا خودشو راحت کنه اما باز مردنش به نوعی کما و وارد شدن به بلاتکلیفیه - در ترانه سعی میکنم سفید خوانی هم داشته باشم تا خواننده یه نمه ایست کنه تا اینکه تمام حرفم رو به صراحت بزنم بازم ممنونم از وقتی که گذاشتید
  • مجید صادقی سلام مهدی جان ترانه خیلی زیبات رو میپسندم ابیاتت دارای نو آوری هایی بود که من دوست داشتم
  • علی قانع تبریک میگم...کار خیلی زیبایی بود
  • موسی صادقی برخلاف دوستان من حس میکنم ارتباط معنایی زیادی بین ابیات وجود دارد شاید به ظاهر این طور نباشه ولی ارتباط معنایی ابیات خیلی قوی هستن (نظر بنده ست) @};- ممنون از ترانه آموزنده تون دوست عزیز @};- بده من! تیرِ خلاصُ / حسِّ اکسیژن ندارم باز امید خودکشی‌مُ / رو شقیقه‌ها می‌ذارم ماشه رُ می‌کِشم اما / مرگم اتفاق نیوفتاد وحشت فشنگ مشقی / منُ توو کما فرستاد! @};- می پسندم @};-
  • نرگس شیرزادی سلام آقای مهدی دمی ممنون بابت ترانه ای که نوشتید من هم با آقای ماهیار موافقم جدا از اینکه بیت هایی بود که تصویر های قشنگ داشت و صرفا قشنگ ، هیچ منطق و ارتباط طولی با هم نداشتن و این برای هر نوع شعر اعم از ترانه که باید همه جوره منسجم باشه و نشه هیچ بیتی رو حذف کرد به نظرم ضعفه اما از اینکه به اطرافتون با این دقت نگاه میکنید و تصاویر تازه خلق میکنید لذت بردم موفق باشید
  • میلاد ماهیار درود بر شما تصاویر زیبا و واژه های تازه جالب بود.اما منظور شما از ابیات رو متوجه نشدم فقط آخرش به کما رسیدید...خوب محور طولی دقیقا در این شعر کجاست ؟ پاییز زردی گرفته...و پرتغال قرمز شده هر کسی از من یه برداشتی داره(یا من حال خوشی ندارم به برداشت من)...از توی چهره ام پیداست پرم از واژه های نگفته که می خوام به یکی بگم ....اما کسی رو پیدا نمی کنم دلم میخواد با یکی درد و دل کنم( یا واقعا اعتراف کنم یا حرف بزنم)...که داره موقعش نزدیک میشه و برداشتهایی شبیه این که تا آخر از شعر شما حداقل به عقل حقیر من میرسه خوب آخرش به کجا رسیدید شاید من متوجه نشدم ربط سطور شما رو به نظر من شعر محور طولی نداشت @};-
  • حسین خزایی ماشه رُ می‌کِشم اما / مرگم اتفاق نیوفتاد وحشت فشنگ مشقی / منُ توو کما فرستاد! جناب دمی زاده این روزا حضورتون کمر رنگ شده . اثر زیباا یی بود .. درود @};- @};-
  • پگاه دهقاني بسیار زیبا لذت بردم از خوندنش موفق باشید @};-
  • محسن سلج محمودی ماشه رُ می‌کِشم اما / مرگم اتفاق نیوفتاد وحشت فشنگ مشقی / منُ توو کما فرستاد! لذت بردم @};-