(تیر خلاص)
((بســم الله الرحـــمـن الرحــیــم))
تجربه ی مشترکی از دیــانا ادریــس زاده ی گرامی و من…
سکـوتت از اوّل یه هشـدار بود
ولی مـن نخواسـتم که باور کنم
چش (م ) و گوشـمو بسـتم و خواستم
با دلـشوره هـر روزمو سـر کنم
نخـواسـتم بـدونم چـرا تازگی
نبـودم برات انقـدَر سـاده بود
که هـر بار فاـلم رو دیـدم چرا
یه عقـرب توو فنـجونم افـتـاده بود!
خـودم خواسـته بودم نپـرسم ازت
تمـام قـرارات فقـط کاریه؟
چرا بهـترین لّذتت پیـش ِ من
تمـاشـای فوتـبال تکـراریه ؟!
نخـواستم بدونم کجـاها میـری
یا اون لکّـه روی گلـوت از کجاست
چرا نصـفه شب مس (ت) میای خـونه و
موبایـلت همیــشه روی بیــصداست؟!
می خـواسـتم به آغـوشی عادت کنم
که پیـشم یه شب بود و یک شب نبود
تـظاهـر می کردم در آرامــشم
همـه چیـز از اوّل مرتـّب نبود!
چه ویـروسی افـتاد به جون ِ دلت
که اسـم من از حافـظه ش پـاک شد
نمی شتنیدی وقـتی صدات میزدم
سکوتت از اونجا خطـرناک شد!
از اونـجا که هر دفعه دیـر اومدی
توو کیـفت پراز عطـرای تازه بود
که هر وقـت خواستم یه چیزی بگم
جوابـت به حرفام خمـیازه بود
از اونـجا که احـساسمـو پس زدی
وجـودم برات دردسر سـاز شد
از اونـجا که تا مـن نبودم یه شب
به تخـتم پای ِدیـگرون بـاز شد!
تو بد بردی و مـن چه بد باخـتم
به صـدبار از این بدترم راضی ام
تا حـالا تمـاشـاچی بودم ولی
از این جای قصـّه منـم بازی ام
منـم هردو چشـمامو می بنـدم و
توو این جـاده راننـدگی می کنم
کنـارت می مـونم ولی تا ابـد
“خـودم با خـودم زنـدگی می کنم “*
بذار مـرگ پایان بازی بشه
یا تو آخـرش کم بیاری یا مـن
سر زنـدگیمون دوـل می کنیم
سکـوت تو تیـر خلاصه ، بزن
* مصرعی از ترانه ی زیبای ” ته تنـهایی” با صدای میــثم ابراهیــمی.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پ.ن:
نجــّارها هم کـور شده انـد! هنـوز تخـت دونفــره می سازنـد، نمی بیــنند همه تنهـایند…
حتـّی آنـهایی که کنار هم می خوابــند!
(( عشق هایتان بی آفــت!))