تعصب
تعصب رو بهار سال گذشته نوشتمش وقتی نوشتمش فکر کردم شاهکاره اما سرنوشت خوبی نداشت هیچ وقت! چندبار نا پای اجرا رفت و برگشت و فکر میکنم یک اثر شوم و بی سر انجامه.
قضاوت این ترانه بمونه با شما دوستان خوبم که می خونیدش:)
تعصب
سرتو سمت کی می گردونی؟
من هنوز رو تو تعصب دارم
من حواسم به توئه وقتی که،
حتی چشمامو رو هم میذارم
بی اجازه تر از اونم که بخوام
به چشای تو حسادت بکنم
می تونم یه جوری عاشقت بشم،
که به هر کسی خیانت بکنم
اوج دیوونگی من اینه :
گاهی با نگاه تو راه میرم
تو به من حق بده وقتی بی تو
جاده عشقمو اشتباه میرم
منو از خاطره هات می رونی
اما احساس تورو می پوشم
واسه اینکه بیش از اندازه نری
عطرتو می دزدم از آغوشم
نمیشه که از دلم بگیرمت
وقتی که به فکر تو مشغولم
اگه از دست کسی دلخور شی
در برابر تو من مسئولم
منو تو چشای کی می بینی؟
سرتو سمت کی می گردونی؟
تو که بیشتر از خودم راجب من
حرفای نگفته مو می دونی!
پی نوشت: همیشه سعی دارم و به عمد یه نقطه کور توی ترانه هام میذارم یه جمله بی مفهوم از دید شنونده که همیشه مورد نقد قرار میگیره اینجا هم هست این جمله ولی دلم نمیذاره که حذفش کنم مثل یک راز برای خودم شایدم شبیه امضا یا تخلص:)