روزگارِ من
روزگارِ من
جهانم از دلِ روزنه پیداس ، جهانی که داره انکار میشه
تو بن بستِ تباهی گیرِ قلبم ، به سیکلی که داره تکرار میشه
ببین عمقِ شکستُ تو نگاهم ، جوونِ بیست و چن ساله که پیره
هنوز بی اعتقاده اما بازم ، به عشقِ تو سراغِ فال میره
چه تبدارم تو هر فصلی که باشه ، الان مردادِ اما سخت سرده
پریشونِ تِمِ اعصابُ حالم ، وخیمِ چونکه قلبم چِرک کرده
دیگه حتی نوشتن هم نمیشه ، برای قلبِ دیوونه م دوایی
تو گفتی دوستم داری ؛ نگفتی؟! …. چه بیزارم از حرفای هوایی
دارم هر روزُ می بازم چه آسون ، به یادت خاطره ت حرفات نگاهت
مثینکه سرنوشتم اینه باشم ، یه سرگردون که میگرده شبا نِت
همیشه زندگیت این نیست بچه ، همیشه م روزگارِ من سیا نیست
زمان آب میکنه هر غده ای رو ، تو هم میشی برام اندازه ی کیست
مرداد ۹۱