سرم برای روسری ات درد می کند
خانه ای خالی، هوایی پر؛ لبالب از غبار
گند نعش لحظه ها در ساعت شماط دار
مبلمانی تازه اما چون عتیقه – زیر خاک
یک در و یک پنجره ؛ با پرده هایی بی قرار…
می نویسم روی گرد آینه – اسم تو را
روزگاری قاب می شد چهره ما هر دو را
درد دارم در سرم؛ بانوی من ! کو روسریت؟
چوبِ رخت آویز باید می شدم آن مانتو را…!
بی تو این دیوارها، با من غریبی می کنند
فرش ها؛با روی گلگون،خودفریبی می کنند
آشپزخانه – هنوز آن پایتخت خستگی است
تارها، تهدید فتح عن قریبی می کنند
پیش بند گل گلی ، از گیره ای آویخته
دور ازعطر سیب جانت با غبار آمیخته
روی میزآکنده است از توده های ظرف چرک
آشغال سفره زیر صندلی ها ریخته…
بی تو کدبانو! گل چینی ندارد رنگ و رو
بوی دستت گوشه ای جا مانده…ماهی تابه کو؟!
پای شیر ظرف شویی در پی انگشت تو
دستکش گم می شود در دخمه های تو به تو…
کیسه جاروی برقی مثل شش های من است
می مکد عطر نفس های تو را،تا روشن است
هر لباسم با شیار دست نرمت آشناست
بند رختی که تو بستی؛عشق این پیراهن است…
تاب حسرت می خورد جاقاشقی زیر سبد
کاردها،بیهوده؛بی مسلخ،نه خوبند و نه بد…
آسمان هم خسته از خمیازه های پنجره
چشم می بندد به روی خانه ما تا ابد…
سلام
امروز؛زن ذلیلی یک شعار نیست؛یک افتخار است!
با آرزوی سبیلی چاق برای تمام زن ذلیل های میهنم …!
-
بسوز پدر دلتنگی @};-
-
بسیاز زیبا... شما تکی جناب آتشزاد...واااااااای... =D> @};- @};-
-
سلام آقای آتشزاد ... توی تکنیک که استادید ... روان و منسجم در قالب چهار پاره و اما در خصو محتوا راستش شما در پی نوشت گفتید زن زلیلی یک افتخار است اما تصویری که از یک زن ساختید یک خدمتکار بود یعنی تحقیر :) پس باز به این باور برسیم که زن جنس دومه و با اجازه یک چهارپاره از خودم تقدیمتون می کنم : شوک بده ترسم بریزد، زود تر..آماده ام ! امشب از اوجِ زمان روی زمین افتاده ام از خودت نگذر که می دانم مرا می فهمی و ُ تحت تاثیر ِخیالاتم قرارت داده ام تحت تاثیرِ کمی اندوه و تعدادی غزل زخمها و ُغصه ها ، تردیدها ، بی راه ِحل صد شعاروُ آرزو ، رویا... ولی افسوس که قهرمان قصه ام هرگز نبود اهلِ عمل شوک بده ، ترسم بریزد ، باور مرموزِمن! مُشت شو ، شلاق شو خون جگر..، درروز من تحت تاثیرِ هوس هایت مرا در بند کن روی شب را کم بکن، با غم بزن بر پوزِ من جنس پست و دومم آری مرا تحقیر کن زخم شو روی دلم ، دیوانه شو، تغییر کن (من زنم ) عادت به این ترفند هایت کرده ام ... این هم از شعرم خودت ابیات را تفسیر کن • منع خشونت علیه زنان رویایی که به واقیعت نپیوست! صنم نافع 2 آبان 90
-
سلام @};- لذتی فرای ذهن ازاین اثربردم =D> آشپزخانه – هنوز آن پایتخت خستگی است________کشف زیبا وبکری تواین مصرع وچود داره =D> بیقه ی ابیات واقعا قابل تحسینه @};- مرسی داری زیادددد. @};-
-
من همیشه ترانه های شما رو که میخونم نمیدونم چرا موقع کامنت گذاشتن انقدر دچار مشکلم :S واقعن نمیدونم چی بگم :-) ترجیح میدم دوباره برگردم و ترانه رو بارها بخونم :-) سکوت کنم و لذت ببرم بهتره @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};-
-
بله به افتخار همه زن ذلیل ها میزنیم اون کف قشنگه رو =D> =D> =D> واقعا لذت بردم این مدل ترانه هاتون آدمو به وجد می یاره مرسی :-) @};- @};- @};-