نفرین سیاه

تموم غصه هام پنهون به زیر چین پیشونی
نگو میرم که میمیرم تو اندوه و پریشونی
بذار آغوشمون باشه برای زخممون مرهم
اگرچه قفل و زنجیرا جدامون کرده باز از هم
زمونه بسته رامونو به خنجرهای سلاخی
کبوده گونه هامون از خراش باد ییلاقی
رسیده درد شلاقش به عمق استخونامون
نشسته رد خونیی به روی دست و پاهامون
اگرچه راهمون با هم به دنیای پر آشوبه
اگرچه سرنوشت مارو به چوب مرگ میکوبه
بیا با من به تقدیری که اسم ما دوتا روشه
بدون تو جهان من یه سرداب فراموشه
غرور قلعه سنگی با دستای تو میپاشه
بیا بشکن طلسمی رو که نفرین سیا روشه

از این نویسنده بیشتر بخوانید: