رُژ
آثار یک رُژ، بر لبِ ظرف کریستالی
سردرد، سرگیجه، مُسکّن، ضعف، بیحالی
باران، ترانه، عشق، تو؛ ترکیب سورئال
شیرجه به روی تختِ بوم سالوادور دالی
مصلوبِ یک ذهن پریشان،دربه در، بیمار
یک اتّفاق ساده؛ نفرت، خودزنی، سیگار!
باران، ترانه، عشق، تو؛ صبحانه ی کامل
سر روی زانو؛ من! شترمرغ، کبک، بوتیمار!
شلّیک، ماشه، بغض، پایِ خسته ی ساعت
تو! پشت شیشه، جادّه، مِه، افکار ناراحت
باران، ترانه، عشق، تو؛ تصویر معمولی
وسترنِ سردِ عقربه، در آخرین حرکت
یک قابِ خالی؛ عکس، پاره؛ قُرصهای ریز
یک رُژ، کنارِ نامه؛ یک خودکار، روی میز
باران، ترانه، عشق، تو؛ لیوانی از رویا
روز وداع تلخ ما؛ یک روز! در پاییز…