نبودن تو

جای خالیت توی خونه خنجره به قلب خسته م
گل خشکیده گلدون میگه که منم شکسته م

هرجا که نگاهم اونجاست عکستو میبینم انگار
که به من میگه نموندم رفتم و خدانگهدار

رفتی و با رفتن تو عمر گلدونا تموم شد
برای لب های من هم داشتن خنده حروم شد

زندگی رنگش رو باخت و عمر من سیاه و تیره
چی بگم تا باورت شه دل من بی تو میمیره؟

کاش میشد یه بارِ دیگه دستاتو دستم بگیره
تا که از نبودن تو بهونه دلم نگیره

اما اینو من میدونم دیگه داشتنت محاله
بودنِ با تو و چشمات واسه من خواب و خیاله

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/5902کپی شد!
606
۵

درباره‌ی رضا کزازی

به نام آن که مارا آفرید برای با هم بودن پنجره ی چشمانت را بگشای و با نگاه مهربانت آرامشی به من ده همچون آرامش خواب تا که من به شکرانه آن دست بر خاک نهم و سر به اسمان کشم آنچنان که گویی سالهاست ریشه در خاک دارم. Reza.djks@yahoo.com