ترانه ی حصار
من از تو و غرور تو ؛ به عشق مبتلا ترم
من از تمام چاره ها به بغض آ شنا ترم
ببین تمام حس من ؛ شکسته زیر بار تو
ببین تمام من شده اسیر در حصار تو
نه بغض باز می شود نه آ ه چاره می شود
تمام آ نچه بافتم؛ دو باره پاره می شود
من از تو مبتلا ترم ؛ نگاه کن سراب نیست
دو باره فصل عاشقی است بلند شو فصل خواب نیست
به هر دری که می زنم ؛ به یک حصار می رسم
پشت حصار قلب تو ؛ به انتظار می رسم