تقویم بی بهار

میدونم.سخته جدایی

اما هیچ راهی نمونده

سرنوشت من و تورو باز اول قصه رسونده

 

میدونم ابریه چشمات .دل من هم بیقراره

روحم از جسمم فراری.طاقت دوری نداره

بی هدف بدون امید میگذره دنیای تارم

من به لبخند .به تبسم حتی اشتیاق ندارم

فکر دوری .فکر چشمات منو آروم نمیزاره

شاید این حرفای بی رنگ دیگه فایده ای نداره

 

من بدون توچه جوری با دل تنگم بسازم

سخته اما باید این بار به نبودنت ببازم

آخه نازنین میدونی .زندگی شوخی نداره

میاد اون سالی که بی تو برگ تقویم بی بهاره

منم و دنیای تلخی که بدون تو قشنگ نیست

سردوپربهانه ام  من .آخه دل که تیکه سنگ نیست

 

آرزوم بوده همیشه زندگیت پرخنده باشه

روزگارت غرق شادی .طالعت برنده باشه…

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/55700کپی شد!
806
۵