آدمک برفی
یه آدمک از عصر یخبندون
تو رختخواب هر شبم جا موند
از دفتر بی خاطره ش بازم
یک سوگ با سیم سه تارم خوند
تارای من آواز غمگینی
یه پنجره با بغض سنگینی
رو دامنم هر لحظه حک می شد
مهر سیاه عشق ننگینی
رویای بکرم لمس دستش بود
فریاد من توی هوس پیچید
نازی که شد یک سیلی و آخر
رو صورت زخمی من چسپید
از پشت یه تصویر شطرنجی
رویای بکرم، رو به دار آویخت
دستی که لب هامو به هم می دوخت
سیم سه تارم رو به هم می ریخت
پیچیده تو حلقوم من حرفی
یه دخترک از آخر خرداد
زیر تن یه آدمک برفی
محض رضای زندگی جون داد
-
باید این ترانه رو بار ها خوند =D> اگه میشد بی نهایت لایک میکردم چقدر اندیشه داره ترانتون =D> @};-
-
مرسی خاطره ی عزیز واقعا کارت قابل تحسینه =D> @};- آفرین دختر @};- @};- @};- لایک @};-
-
خیلی عاااااااالی بود خاطره عزیز.....خیلی زیاد =D> =D> =D> @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};-
-
سلام خاطره جان ترانه ت فوق العاده بود....موفق باشی دوست من.... @};-
-
خیلی پشت زمینه قشنگی داره ترانتون عالی بود =D>
-
سلام خاطره خانوم من هم با جناب صفا موافقم و اندیشه خوبی داشتی :-) کار قشنگی بود و دارم هر بار بیشتر از قبل بهت امیدوار میشم @};- @};- @};-
-
یکی از بهترین کارایی بود که امشب خوندم ...زیبا و بی نقص =D>
مطالب پیشنهادی