میوه ی ممنوع
میوه ی ممنوع رو نچین
نذار که قصه پا بشه
نذار که بغض کهنگی
اسیر رویا ها بشه
فریب شیطون ُ نخور
حوای خوب ُ نازنین
آدم ُ مجبورش نکن
میوه ی ممنوع رو نچین
میوه ی ممنوع رو نچین
رونده میشی از تو بهشت
پا بذاری روی زمین
عوض میشه که سرنوشت
پر از رنگ ُ ریا میشه
زندگی مون تباه میشه
سینه ی لبریز غزل
لبریز اشک ُ آه میشه
آدما بی وفا میشن
گم توی رویاها میشن
تو وسوسه های غلیظ
غرق هزار گناه میشن
دوستی ُ خوبی گم میشه
عاشقی خود ِ جرم میشه
زمین به رنگ خون میشه
مفت فقط جون ِ مردم میشه
و آدم همه ی ما را از خانه ی ابدی راند
این ترانه با توجه به دیدن سریال میوه ممنوعه در ماه رمضان نوشته شد
۲۳//۸۶ جلالی پایان