نا خوش
سایه ای بی همراه
در خیابانی سرد
بوسه ای بر سیگار
روزگاری نامرد
پرسه ای بی پایان
در شبی گندیده
دستِ سردی راهِ
خانه را دزدیده
”
خاطراتی از عشق
در سرش می چرخید
اسمانی بی نور
بر سرش می چر خید
”
خانه ای رو در رو
اتفاقی ساده
کشفِ حسّی نو با
پرده ای افتاده
می تراشد موی ها
از زمانه شاکی
می رود سربازی
با لباسی خاکی
باز بر میگردد
با امیدی در دل
کوچه نور افشانیست
می شود ساکش ول
“خاطراتی از عشق
در سرش میچرخند
صد چراغه رنگی
بر سرش می چرخند”
——————
تقدیم به تمام سربازان عزیز
مخصوصا دوست خوبم سید حامد سید کریمی
.