جلّاد بی رحم
ستاره خواب بودی شب ، تو تاریکی تو رو گشتم
چقدر غمگینه دنیایم ، از این دردای تو خستــــم
بیا در آسمونم باز ، حس کن عشقِ بیداری
دلِ من محرمِ رازه ، سکوتت حکم بیمـاری
من و با نامه هایت رو ، چه داغون کردی اشعارم
نمی دونی دلی دارم ، یا سنگی توی دیـــــــوارم
حالا تو موندی و دردت ، یه دل دارم که بی جونه
تو جلادی و بی رحمی ، نزن بر قلب دیـــــــــونه
بزن شلاقِ بی پرده ، تنی دارم نمی پوسه
دلت چاقو زده قلبم ، نمی دونی دلت لوسه
تمومِ حرفا من گفتم ، به تو دیونه زنجیــــــری
به جونِ مادرت ول کن ، نمی ارزه یه درگیری
با این اشکایِ شاد و غم ، یه عمری رو سپر کردم
فدا کردم دلِ نازم ، دلت دور از خطر کــــــردم
جاسم ثعلبی (حسّانی) ۱۰/۰۵/۱۳۹۱