کتونی هام
(کتونی هام)
روز از کفش کتونیم داره
تازه میشه و به راه می افته
توی کابوس قدم های تنم
لکه لکه ی سیاه می افته
…
تنِ این کوچه پر از کفش منه
که واسه سگ دو زدن بستریه
بسکه بیهوده دویده روزا رو
تختِ اون سیاه و خاکستریه
…
بعدِ تو مثل روزای تعطیلم
میرم و پیرَن سیام و می پوشم
واسه ی پرسه ی تو سیاهیا
میرم و کتونیامو می پوشم
…
تنِ یک نیمکتِ تنها میشم و…
که همیشه بی نشونی مرده
یه روزم تو شهر فریاد می زنن
صاحبِ کفشِ کتونی مرده
…
شب کتونیاشو در، آورده
که ستاره ها واسش دق نکنن
تا ستاره های سرنوشت تو
آدم و بیخودی عاشق نکنن
(رحمان مولایی)
*************************************
پ ن:
طراحی و تصویرسازی عکس، کار دوست عزیزم سروش محمدی هست.
-
مـریــم جـلائی سلام جناب مولائی خوش اومدین به آکادمی ترانه ی قشنگی بود و منتظر آثار بعدی شما هستم...با مهر @};-
-
سعید زارمی (سام) @};- :-)
-
صدیقه میری ترانه ی خوبی بود متشکرم از شما @};-
-
مـیــنا ملکی هم خیلی خوش اومدین @};- هم ترانه زیبایی بود @};- هم مرسی از سروش عزیز برای طراحی عکس @};-
-
آسیه صفامنش همه جاش زیبا بود و ازهمه بهتر "یه روزم تو شهر فریاد می زنن صاحبِ کفشِ کتونی مرده "