هم صدا
هیچکس اینجا آشنا نیس، بگو تو کجایی؟
ای که با بغض هر شب من هم صدایی
به گمانم هنوز غرق در هراس خوابم
بیدار کن منو تا حس خوب رهایی
اینجا که همه غریبن، تو آشنایی
گیتار به دستم، تو بغض همین صدایی
با من از این حادثه تا آرامش بمون
واسه من از ستاره، شب و سازش بخون
« نذار بپوسه عکس تو، تو فراموشی
تویی که بغض خیس چشمامو می پوشی»
بمون با من اگه دنیام حتی ولم کرد
همون کاری و کن که بغضت با دلم کرد
همین بغضی که منو پیشت نترسم کرد
ولی رفتن تو بود که دلواپسم کرد
یه خواهشه اگه می خوام که تو برگردی
یه بغض مونده تو گلو آخه خستم کرد
« نذار بپوسه عکس تو، تو فراموشی
تویی که بغض خیس چشمامو می پوشی»