….
بازم داره شروع میشه شب و این حس تکراری
دوباره خاطرات تو، من و حس خود آزاری
نوشتی توی تقدیرم واسه عاشق شدن دیره
سفر کفشاشو پا کرده سفر بی من داره میره
دلش حساسه رو حرفام پر احساسه میدونم
یه جوری عاشقی کردم نفهمه عاشق اونم
عجب رویای شیرینی، تو رو تو خواب بوسیدم
الان چن وقته که رفتی دارم تاوانشو میدم
منم اونی که با هر مشکلی که بوده خندیدم
ولی من آخر دنیا رو تو چشمای تو دیدم
همه از مرگ میترسن من از دنیای بی چشمات
تنم می لرزه با بادی که می پیچه توی موهات
باید یادت نره فردا روزایی رو که دزدیدی
به جای روزای رفته ام میای چشماتو پس میدی
فراموشی گرفتم، توی این تنهایی پوسیدم
اگه یادم بمونه من جواب حرفاتو میدم