کویر دل
ازین گرمایِ دیوونه
زده تاول همه جونم
شدم زخمیِ این تقدیر
چرا حالا ، نمی دونم
تو این جاده همه خاکُ
همش سنگُ ، کویریه
تویِ پهنایِ این هامون
فقط جایِ ، دلیریه
نترس اینجا تمدن نیست
همه ساده و یک رنگن
سرِ چَن تا جولِ پاره
با همدیگه ، نمی جنگن
دلم تنگِ واسِ بارون
هوا اینجا چقد گرمه
با حرفایی که هست اینجا
بارون ، صد سالِ توو شرمه
هوایِ عشق ، مطلوبه
همه با یارشون خوبن
دروغ جایی نداره چون
واسِ همدیگه ، محبوبن
غروبا جایِ بحثی نیست
که خورشید جون به لب میشه
پایِ کوه و که می بینم
داره انگاری ، شب میشه
کوله پشتیم پُر از شورِ
پُر از پروازِ خوشبختی
دارم جون می کنم با تو
چقد لجباز و سر سختی
-
زيبا بود =D>
-
سلام..سمیه جان امروزو اومدم یکی اذیتت کنم.. احساس به این خوبی و موضع به این خوبی ولی چرا اینهمه جابجایی ارکان و حتی سفت بودن کلمات..چرا ازبان ساده و روون استفاده نمی کنی..بزار همونجوری که حرف میزنی کلمات روی کاغ بیان چرا میخوای با کلمات اینقدر خشن رفتار کنی.. ببین خیلی کارتو دوس دارم و دوس دارم روونتر از این و بهتر از این ببینمت..یکیمی هم به موضعاتو دور و برت نگاه کن..اینقدر موضوع هست که توش گم میشی.. حتی همون قلم یا خودکاری که دست میگیری و داری اینهمه بهش فشار میاری شاید یه دنیا حرف داشته باشه.. ممنونم و ببخشم از جسارتم @};-
-
خانوم سجودی گرامی چرا پایان کار عوض شد :-? کار را دوس داشتم ولی خب فراز و تشیب داشت 8-> خوشحالم که وزن و قوافی را بهتر از قبل رعایت میکنید @};- @};- @};- @};-
مطالب پیشنهادی