بند دلم رو پاره کرد
فصل بیات آرزو ، هر ثانیه ش کپک زده
این زندگی لعنتی ، چزوندن دل بلده
وقتی که جون و دل من ، مردن و چونه میزدن
وقتی غما (ها) احساسمو ، بی رحمانه سر بریدن
سیاهی چشمای تو ، توو شب عاشقیم نشست
بند دلم رو پاره کرد ، به گوشه ی قلب تو بست
برام شدی معنی عشق ، توو لحظه های دلهره
روزا رو تقویم دلم ، روو نبضای تو میشمره
مثل یه قدیسه شدی ، که لایق پرستشه
بهار و این روزا خدا ، از رو چشای تو میکشه
میشد که مال من بشی ، میشد به قلبم برسی
میشد که خطی بکشی ، رو همه ی دلواپسی
چقد کوچیک شدم برات ، شاید که تو دلت جاشم
اما نخواستی گل من ، همپای عاشقیت باشم
رفتی و ماهی دلم ، بی دریای چشم تو مرد
تابوت آرزوهامو ، به شونه های غم سپرد
یه بار دیگه باز دوباره ، بند دلم رو پاره کرد
این بار دل و کشید و برد ، به فصل پاییزی و سرد