خاکِ خدا
جاده بی تو تک وتنها، آسمون رنگ جنونه
لحظه لحظه های بی تو، بی وجودت سوت و کوره
یادته روزی که آروم، اومدی پای پیاده
پاگذاشتی توی قلبم، با همون حرفای ساده
مهربون من تو بودی، دل به دام تو سپردم
توی آسمون آبی، از تو و دلت نمُردم
بی تو من پر از تلاطم، بی تو از همه بریده
آخ صدای گریه ی من، می رسه تا به سپیده
وقتشه با مهربونی، از تنِ مردت جداشم
باورش سخت و کشندس، قسمتِ خاک ِخداشم
باورم نمیشه اما، باید از خودم رها شم
سخت بی تو زنده بودن، قسمتِ خاکِ خداشم