ترانه گل منگلی
تو عشق منی تو این شبای گُل منگُلی
آخ که چه قدر تو خیلی گُلی
دستات تو دستمه مثه گُل سوسنی
راستی یادِ “سوسن خانم” افتادم یهویی
این دلم میکند برایت تالاپ و تُلوپ
تو ماله خودِ خودِ خودِ منی
دوباره پوشیدی پیرهن گُل گلی تو امشب
نگو که می خواستی بیای تو ترانه های وطنی
گُلاب به روتون من دوست دارم
باشد که تایید شود ترانه ی حَسنی
-
سلام حسین جان من با نظر مجید عزیز موافقم . موفق باشی عزیز @};-
-
سلام جناب حبیبی اعتراض رو چقد ظریف به تصویر کشیدین!! ترانه ی خوبی بود ولی ترانه های تلختون رو بیشتر دوس دارم. با مهر @};-
-
سلام حسین جاان..از این ریزبینیت خوشم میاد..خوب تلنگر زدی در حالی که اگه دقت نشه مفهموش خیلی سخته..ممنونم @};-
-
خب چی بگم...............خسته نباشید از اول تا آخرش هدف ترانه و حرف ترانرو نفهمیدم ولی آخرش منظورتون از خلق این ترانه رو فهمیدم ................!!! به من حس زیبایی یه ترانرو دست نداد ولی خب این سلیقه ای یه چه بسا کسانی هستند که با سلیقه ی شما مچند و سبک شما رو می پسندند @};-
-
حسین جان نقدی ندارم و تنها میتونم بگم که اعتراض زیرکانه ای داشتی نسبت به ترانه های سایت ;))
-
تفاوت خوبه ها ولی دیگه نه تا این حد... دیگه این همه تفاوت یه نمه تو ذوق میزنه فکر کنم. :-) از مصراع آخرم خیلی چیزا دستگیر آدم میشد.....در هر حال ترانه تونو خوندم :-) :-) ممنون @};-
مطالب پیشنهادی