سقوطِ عریان
سقوطِ عریان
من اهلی جنونم از یاد رفته ای که به جنون خو گرفته
تو بِستری از عشقی تو یادبود هرچه از دل جون گرفته
.
تو دره ی تباهی آماده ی سقوطم درگیر این جنونم
دست تو اما گرفت از عمق این سیاهی پیراهنِ خونینم
.
تو تنِ وحشی منو به زندگی بازخوندی
غافل شدی از روح من تو جسم من جا موندی
.
لباس از تنم رفت تو دستای تو جا موند
منم که رفتم به درک اما دلم پیشت موند