مهتاب
یه شب قشنگ و زیبا،
توی جنگل لبه چشمه
من و تو همسایه ی عشق،
تو پر از ناز و کرشمه
آسمون روشن و صافه،
پر مهتاب و ستاره
گرمیه آتیشه آغوش،
راوی شعر و شراره
روی بوم با تو بودن،
طرح چشماتو تنیدم
روی ساز بوسه با ناز،
نت لبهاتو دمیدم
دستامون تو دست هم بود،
رو لبامون بوسه ی ناب
همدم و همراه ماهیم،
حتی توی برکه ی خواب
چشامون حریص دیدن،
پر خواهش و تمنا
دلامون اسیر عشق و،
من و تو تنهای تنها
با تو توی خواب و رویام،
قاصد دنیای عشقم
از تبار و ایل مجنون،
وارث رویای عشقم