دل
به نام خدا
رفته بودم که دل و ،جای دیگه ، جا بذارم
قاب عکس تو رو در، کوچه ی غم ،جا بذارم
رفته بودم که بگم ، این دل رسوا ، چه کند
به دو چشمون خمارت ، رو دلم ، پا بذارم
گفتم آنجا به دلم ، جار نزنه ، مُردم از اون
تا سر کوچه بریم ، این دل رسوا ، بذارم
کاشکی امشب خونشون ، در دلم آتیش نباشه
رنگ رخسار خودم رو، پای گل ، جا بذارم
زنگ در را چو زدم ، چون گل پژمرده شدم
می خواسم جار بزنم ، تا که دل و ، جا بذارم
گفتم امشب دلم و، گر چه الو گشته بگیر
دل ما سوخت ، نیومد پشت در ، جا بذارم
سرِ حوض توی خونه ، گفتم اگر آب بپاشه
خیس میشم ،پیرهن مو واسه ی او، جا میذارم
یه کمی اشک چشامو که می دید، غصه می خورد
کاشکی می شد دلم و، توی خونه ، جا نذارم
یادمه روزی که گفت ، دیگه برو، دلبر من
نتونستم به خدا هیچی نگم ، دلبر مو، جا بذارم
گفتمش ،هر جا بری ،چشم و دلم دنبالته
اشک چشماشو که دیدم ، نتونستم دلم و، جا نذارم
-
درود جناب بهروزی ترانه ی زیبای شمارو خوندم برای بزرگداشت خیام یک رباعی از خیام تقدیم شما: اجزای پیاله ای که در هم پیوست بشکستن آن روا نمی دارد مست چندین سر و ساق نازنین و کف دست از مهر که پیوست و به کین که شکست با مهر @};- @};-
-
سلام استاد بهروزی عزیز این ترانه هم دنباله ی قبلی بود؟! ;)) خیلی قشنگ و دلنشین بود.... @};-