آی روزگار …
آی روزگار لعنتی
ستاره هامو پس بده
اون لبخند شیرین مو
خاطره هامو پس بده
شکستی پای دل مو
تواین کویر لایزال
محکوم به غصه خوردنم
به جرم رویای ِ محال
بُغضت گلوم ُ خسته کرد
هوام شده حسی غریب
زخمام چقد زیاد شده
کاری نمی کنه طبیب
کو روزگار دلخوشیات
به چیت دلُ راضی کنم
تا کی میون آدما
نقش دلُ بازی کنم
تا کی بشینم گوشه ای
یواشکی گریه کنم
من نای موندن ندارم
به پای تو نمی مونم
آی روزگار دردم گرفت
از درد و رنج ِغصه هام
اسیر دنیای توام
فکری نمی کنی برام؟!
-
khiiiliiiiiiiiiiiiiii ghshang bod =D>
-
سلام کمی دیر رسیدم و خانم اکبری همه حرفا رو گفت و من هم با ایشون موافقم گرچه کمی در راضی و بازی سختگیری به خرج دادن ایشون اما نقدشون سازنده هست و زهره عزیز هم درست عرض میکنن @};- @};- @};-
-
سلام @};- کار زیبایی بود ولی چند تا مشکل داشت :-? "طبیب واسه زبون ترانه جالب نیست . من نای موندن ندارم به پای تو نمی مونم" این مصرع دوم خرابش کرده ( موندنو دوباره تکرار نکن) مثلا بگو: من نای موندن ندارم دارم از این خونه می رم @};-
-
جناب کدخدایی عزیز ترانه تون زیباو دلنشین بود....خصوصن قسمت آخر @};- @};- @};-
-
درود جناب کدخدائی مثل همیشه حال و هوای ترانه ی شمارو دوس داشتم و دلنشین بود. با مهر @};- @};-
مطالب پیشنهادی