معراج
شبهای تنهای من ، شکل نماز تو شده
سجاده و بستر و من، پر از نیاز تو شده
بی عطر روسریت اینجا، شبیه خونه ی ما نیست
ولی بازم همین خونه ، مثل هیچ جای دنیا نیست
نشستم توی تاریکی ، ولی چشماتو می بینم
برای دیدنت هر صبح، کنار باغچه می شینم
سرم رو بالشت هر شب، نگاهت نور می بخشید
منو تو مست یک اغوش، خدا هم با تو می خندید
مگه چند اسمون رفتی؟ معراج بسه بیا خونه
که هنوزم جانمازت، همین جا روی زمینه
همیشه تو رو میبینم، اما باید باورش کرد
هنوز بدون لالایی، خوابش نمی بره این مرد
از طلوعم تا غروبت، رنج دنیا رو کشیدی
مادرم دعات گرفته ، مرگ بچتو ندیدی
تقدیم به پدرم در سوگ مادرش
-
سلام افشین جان ناراحت شدم خدا رحمتش کنه . @};-
-
سلام افشین جان..واقعاً زیبا بود و دلنشین و پر از احساس..لذت بررردم..تبریک +لایک @};- @};-
-
سرم رو بالشت هر شب، نگاهت نور می بخشید منو تو مست یک اغوش، خدا هم با تو می خندید این بیت از لحاظ زمان با بقیه نمی خوند یه مقدار هم از نظر وزن و قافیه ایراد داشت ولی لایک شد.... @};-
-
.... @};-
-
واقعن دلنشین و زیبا بود افشین جان @};- @};- @};- روحشون شاد @};-
-
درود جناب علیپوریانی زیباااااااااا بود @};- @};- =D> =D>
-
خب احساس توي اينكار بلوا به پا كرده؛ افشين جان خيلي زيبا بود ؛ منم مثه اميد؛احتراما نقد نميكنم ؛ موفق باشي @};-
مطالب پیشنهادی