ته مونده ی قهوه
دیگه اشکام نمیباره روو ته مونده ی این قهوه
ببین حرفای اسمت رو که از پستوی دل مهوه
دیگه عشقو نمیبینم توو اون لبخند رویایی
یه لحظه با تو بودن رو نمیدم من به تنهایی
بگو حتی یه قطره اشک دیگه گریه ام نمیگیره
بدون این قلبه من سنگه دیگه بی تو نمیمیره
واسه با تو بودن عشقم نمیشه واسم انگیزه
دلم اززجر این نفرت چه بی اندازه لبریزه
دوباره قهوه میریزم رو ته مونده ی این فنجون
میگن نوشیدنی خوبه واسه رهایی از زندون
ازاین زندون بیداری ازاین زندون ذهن من
واسه خاموشی عشقت یه امشب رو منوبشکن
بگو دوسم نداری تو خلاصم کن ازاین تردید
ازاین زندون شکی که دلم از میله هاش ترسید
توشاید عاشقم باشی ولی من لایقت نیستم
نکن گریه نکن ناله حریف هق هقت نیستم
-
ممنونم............. ;))
-
درود جناب دوستدار خییییییییییییییییییییییییییییییلی دوس داشتم به دل نشست @};- @};-
-
سلام محمد جان. فضائی خوب و روان و محتوائی مناسب داشت ترانه شما. برخلاف دوستان من فک نمیکنم انتهای کار چندان ضعیف باشه نسبت به ابتدا... اگه این ترانه از کارهای جدیدت باشه ...معلومه خیلی پیشرفت داشتی @};- @};- @};-
-
سلام محمد جان..خیلی خوب شروع کردی اما آخراشو حوصلتو از دس دادیاا..فدات عزیزم کارتو دوس داشتم .. +لایک @};- @};-
-
سلام .این بیت گفته خودته یا طف مقابل ترانت ؟ توشاید عاشقم باشی ولی من لایقت نیستم نکن گریه نکن ناله حریف هق هقت نیستم توضیح بده متوجه نشدم ممنون از کار خوشم اومد فقط اینجاشو گیر داشتم . =D> =D> @};-
مطالب پیشنهادی