به یادت
توی فکرم نشستی باز
شدم با یادِ تو خسته
چشای رنگِ دریامم
با گریه وعده ها بسته
یادِ اون خنده ها با تو
تو اون روزایِ بارونی
چقد تن خسته ام امروز
تو می گفتی ، یه مجنونی !
به جونِ لحظه های تو
شدم وابسته ی دیدار
شبای سرد و بی روح و
میرم پیشوازِ این گیتار
دیگه خسته شدم از تو
از این تقویمِ دیواری
نمی دونی چقد سخته
شبای سرد و تکراری
تو این شبها شدم خسته
با فکرِ تو شدم درگیر
بیا یک بار ، رحمی کن
نزار بازم ، بشم دلگیر
چی می شه فکرِ من باشی ؟
دیگه تنگه برام عرصه
میرم زیرِ ، اقاقی ها
با یادت می زنم پرسه
-
دخترم شعر هات خیلی زیباست باعث افتخار منی دلم برات تنگ شده کاش پای آمدن تا اهواز و داشتم زود به ما سر بزن دختر عزیزم.
-
ترانه ات قشنگ بود گلم @};-
-
سلام سمیه جان لذت بردم... @};-
-
خانم سجودي گرامي چرا انقد به نظرات دوستان بي توجه شده ايد؛ كار هيچ تفاوتي نكرده با كارهاي سابق و باز وزن؛محتوا؛فضا تغيير نداشت؛ مخاطبانتان را دلزده نكنيد و تنوع هم بد نيست؛ موفق باشيد @};-
مطالب پیشنهادی