وابستگی
یاد من میوفتی تو ، تو همین روزای سرد
یاد من میوفتی تو ، وقتی سینت بشه درد
تا عبور از خود کنی ، در تو هستم می بینی
تا گذر از خود کنم ، با منی- تو می دونی
من و تو قصه شدیم ، هم با هم- هم بی همیم
عشق ما حکایتی ، اونو بسته می خونیم
وقتی که جوونی هست ، میگی بازم فرصت هست
حتی وقتی عاشقی ، یه غرور همیشه هست
تا جوونیت نمیره ، سخت-که یادم کنی
باید راهی رو بری ، بعد تازه یادم کنی
یاد من میوفتی تو ، تو همین روزای سرد
یاد من میوفتی تو ، وقتی سینت بشه درد
تو چشات نگاه کنی ، سایم اون جاس میبینی
به هر کی نظر کنی ، چشم من رو میبینی
به هر سو سفر کنی ، عطر من تو تن تو
حتی دنیام نباشم ، نرم از خیال تو
می دونم که می دونی ، یه چیزی فراتر از
تن تو و تن من ، ما رو با هم میکونه
تازه گی داره برا ، من و تو و تو من
هر نفس این عشقی که ، ما رو پیدا میکنه
واسه اینه جدایی ، تلخی و فاصله نیست
ما با این حس غریب ، بی همم-یه ما می شیم
من و تو قصه شدیم ، هم با هم-هم بی همیم
عشق ما حکایتی ، اونو بسته می خونیم
ساناز شجاعیان