من تو را می فهمم
من تو را می فهمم
تو مرا مــــی دانی
من تو را می پیچم
تو مــــرا می رانی
۲
من تو را خـــــندیدم
تو مرا گــــــریاندی
من تو را بویــــــیدم
تو مرا ســـــوزاندی
۳
من سکوتــم هر شب
شعر من ویران است
گر چه می خــندم باز
سینه ام گریان اســت
۴
شــــعله ی تنــــهایی
در شبـم لرزان است
نــام امــــروز مــــن
عاشـــقی گریان است
۵
شب سکوت و ماتــم
رخت غم پوشیـــــده
این لب خشکـــــم باز
زهر تب نوشــــــیده
۶
من تو را می جویــم
تو کم از مـــن بودی
تو پــــــری شکل من
جان من ، تـــن بودی
۷
خلــــــوت بـــودن را
با تو می خــــــــندیدم
با غمت امـّا عشـــــق
خسته می جنــــــگیدم
۸
من ، شب و صدها غم
در دلـــــــــم روییـــــده
لب مـــــن جـــــایت را
بســـــترم بــــوســـــیده
-
چقدر ترانه تون منو یاد این شعر انداخت: تو مرا می فهمی...من تو را می خواهم...و همین ساده ترین قصه ی یک انسان است..... زیبا بود @};-
-
به به... @};- عالی بود جناب امید =D> لایک.... @};-
-
درود جناب امید شعر زیبا و سرشار از احساسی بود. با آرزوی بهترین ها @};-
مطالب پیشنهادی