کنار پیاده رو
نشسته برزمین زنی
همراه دردش درآغوش گرمش
نه فریادی نه عکس فردایی
پاهای کوچیک و دستای سردش
لباس پاره و نگاه قلبش
عروسکش پوست آدامس حاجی
چراغ خوابش یه کلبه ی خیالی
بهونش میون جوی آب
کیف و مداد و خودکار یه آرزو یه خواب
یه شب رویایی نون و آب یه کاسه ی داغ
گلای پیاده رو انگاری یه باغ