تبار بی کسی
منم از تبار شب و بی کسی
منم بی نشون و منم بیقرار
منم از تبار عذاب و جنون
منم از تبار خود انتظار
منم از تبار شب و بی کسی
که در شهر عشق و جنون گم شدم
منم مرد شب گرد و تنهاترین
که بازیچه ی دست مردم شدم
منم از دیاری که ظلمت زده
منم از همون شهر دلدادگی
دلم خونه از دست این روزگار
دلم خونه از رسم این زندگی
منم از تبار شب و بی کسی
منم از سکوت شب و خسته تر
منم مرد تنها که هر لحظه هست
به هر عشق بیهوده وابسته تر
منم از تبار شب و بی کسی
که در شهر عشق و جنون گم شدم
منم مرد شب گرد و تنهاترین
که بازیچه ی دست مردم شدم