نفرین به جدایی
ای قشنگتر از تمومه گلای خوشگله دنیا
حرفائی واست دارم نیستی واست میگم تو رویا
.
توی رویا و خیالم باز میارمت کنارم
تا که خوب گوش کنی حرفای دل دیونه وارم
.
اگه اینو میدونستی که چقدر واسم عزیزی
نمی پرسیدی تو از من چرا دائم اشک میریزی
.
اگه چشمات هنوزم طاقت اشکام و نداره
یاد من بیفتی روزی اگه دلدارت بذاره
.
نازنین بدون که بی تو با یه قلب پاره پاره
باز میرم تنها تو بارون تا واست چشام بباره
.
تو نبودی تا ببینی ناله های هر شبم رو
تب عشقت منو کشت و ندیدی سوزه تبم رو
.
کاش میشد یه روز کبوتر میشدی تو اسمونم
میکشیدی پر تو اسمون به دنبال نشونم
.
اما نه ..دلت اسیره اینو تو چشات می خونم
منو دیگه دوست نداری به خدا خودم میدونم
.
دیگه حرفای قشنگت رو تو گوشم نمی خونی
اخ چه تلخه این حقیقت که تو مال دیگرونی
.
با تمومه خاطرات ابیه عشق گذشتم
حالا من تنهای تنهام اره اینه سرنوشتم
.
کاش میامدی کنارم اما نه تو بیوفائی
رفتی و غمت واسم موند و همین درد جدائی
.
یادته روزای خوب اشنائی چه شیرین بود
کاش نمی رفتی نمیگفتی که این قصه همین بود
.
گل سرخی که برام هدیه گذاشتی لای دفتر
عاقبت ازم گرفتی جلو چشمام کردی پرپر
.
اون زمون میگفتی روزی که بری من دیگه مردم
کاش میمردم بعد از اون روز تا نگی گولت و خوردم
.
همیشه میدیدمت سر قرار با چشم گریون
میگی امروز صورتت خیس بوده از نم نم بارون
.
یادته می گفتی دنیا بی تو زندونه سیاهه
عاقبت واسم نوشتی همه حرفات اشتباهه
.
خلاصه رفتی و من موندمو تنهائی و غصه
اما بر میگردی پیشم دلم از اینده قرصه
.
بر میگردی و می خوای که من بدیهات و ببخشم
میای و میگی پشیمونم از اعمال گذشتم
.
اره باز می بخشمت بعدش با هم میریم یه جائی
میگیریم دست هم و میگیم که نفرین به جدائی
.
-
سلام آقای مقدّم گرامی عاطفه قوی از ویژگی های مثبت ترانه تون بود. اما اگه بخوام به ضعف ها اشاره کنم. نکته ی اول این که موسیقی یه جاهایی شکسته بود مثل: "نمی پرسیدی تو از من چرا دائم اشک میریزی" یا "کاش نمی رفتی نمیگفتی که این قصه همین بود" و چند ایراد قافیه که به فرم لطمه زده."غصه و قرصه و گذشتم و ببخشم" در "و همین درد جدائی" و یکی دوجای دیگه هم زبان کمی آسیب دیده. ونکته ی بعدکه توی اکثر ترانه هایی که ازتون شنیدم صدق میکنه اینه که شما توی کار روایت خاصی نداریدکه من مخاطبو تا انتهای این مسیرطولانی دنبال خودش بکشونه وخسته نکنه با ترانه ای هم روبه رو نیستم که هربندش یک اتفاق شعری داشته باشه وغافلگیرم کنه بلکه فقط با مجموعه ای از درددل های عاشقانه طرفم که طولانی شدنش خسته م میکنه وهمین بلندی به شعر آسیب میزنه ویک نکته ی انتهایی اینکه فضای شعرتون مردانه نیست! منظورم اینه که اتفاق ها وحرفا حرفای یک مرد نیست وبیشتر تداعی کننده ی مریم حید زاده است که من از یه شاعر آقا توقع دارم کمی محمکتر و سرسخت تر شعر بگه حتی اگه قراره از یه معشوق بی وفا گله کنه . وهمین ضعف به ترانه هاتون واقعا لطمه زده قدرت واستحکام رو توی این بیت حامدعسگری ببینید: از این به بعد عزیز شما باش وشانه هات مارا برای گریه سر آستین بس است یعنی درعین اینکه داره اعتراف میکنه دوری دلدارش لهش کرده اما غرور مردونه ش رو هم زیرپا نمیذاره من به این میگم شعر مردانه. امیدوارم صراحت و نکته سنجی من که برای شما غریبه هم نیست آزرده تون نکنه. ((درپناه حق))