و باز حل شدنم توو…
سلام دوستای عزیزم..خوشحالم که بعد از یه غیبت نسبتا طولانی دوباره فرصتی پیش اومد تا در کنارتون باشم…
—
تلو تلو خوردن،روی برف را رفتن!
و پله های شکستُ دو تا دو تا رفتن
و گم شدن وسط بهمنای لامصب!
دوباره غرق شدن/سمت نا کجا رفتن..
___
قدم زدن وسط اضطراب هر روزه..
و معدم از سر شب پِیک پِیک می سوزه..
مث سگی که عرق کرده بس که داغونه!!
مث یه مرد که از درد می کشه زوزه!
—
که سهمم از تو همین خاطرات دلگیره
کنار اومدنم با تبی که واگیره
کنار اومدنم با / واقعا” خَستم!
منی که بعدِ تو از درد داره سر میره..
___
دوباره سگ لرزه / بین خواب و بیداری
توهم اینکه هنوز دوستم داری..
و بازگم شدنت تو هوای مه آلود!؟
و باز حل شدنم توو سه کام …!!
آ/ک ۰۰:۲۵ ۱۰.۲۶
-
سلام اقای کفشگر خوشحالم بعدازاین وقفه با یک کارخوب می بینمتون. ترانه تون به شدت برام تداعی گر چندتا اسم بود مهدی موسوی ، فاطمه اختصاری، و کارهایی که شاهین نجفی دکلمه میکنه، نمیگم این اتفاق بدیه ولی این همه شباهت ناخودآگاه شعرتون رو اونقدر تحت لوای این اشعار قرار میده که من مخاطب ناچار به مقایسه میشم واین توقع درمن ایجاد میشه که آقای کفش گر باید به ملهم بودن کارش از این اشعاراشاره کنه، ودقیقا مثل همین اشعار زبانتون بین محاوره و نوشتار دست وپا میزنه. اما چند تصویر ارزشمندتوی شعرتون بود که ذهنم رو به شدت درگیرکرد و نشونگر قدرتمندی قریحه وقلم شماست و دقیقا به همین دلیل ازتون توقع مستقل بودن رو دارم. درانتها شمارو دعوت میکنم به لذت دوباره خواندن یکی ازشعرهای مهدی موسوی وبازنگری... نگاه می کنم از غم به غم که بیشتر است به خیسی چمدانی که عازم سفر است من از نگاه کلاغی که رفت فهمیدم که سرنوشت درختان باغمان تبر است به کودکانه ترین خواب های توی تنت به عشقبازی من با ادامه ی بدنت به هر رگی که زدی و زدم به حسّ جنون به بچّه ای که توام! در میان جاری خون به آخرین فریادی که توی حنجره است صدای پای تگرگی که پشت پنجره است به خواب رفتن تو روی تخت یک نفره به خوردن ِ دمپایی بر آخرین حشره به «هرگز»ت که سؤالی شد و نوشت: «کدام؟» به دست های تو در آخرین تشنّج هام به گریه کردن یک مرد آنور ِ گوشی به شعر خواندن ِ تا صبح بی هماغوشی به بوسه های تو در خواب احتمالی من به فیلم های ندیده، به مبل خالی من به لذّت رؤیایت که بر تن ِ کفی ام... به خستگی تو از حرف های فلسفی ام به گریه در وسط ِ شعرهایی از «سعدی» به چای خوردن تو پیش آدم بعدی قسم به اینهمه که در سَرم مُدام شده قسم به من! به همین شاعر تمام شده قسم به این شب و این شعرهای خط خطی ام دوباره برمی گردم به شهر لعنتی ام به بحث علمی بی مزّه ام در ِ گوشت دوباره برمی گردم به امن ِ آغوشت به آخرین رؤیامان، به قبل کابوس ِ ... دوباره برمی گردم، به آخرین بوسه ((ماندگارباشیـــد))
مطالب پیشنهادی