از مجموعه شعر پایان باز
دیوونه
چشماتو وقتی که نمیدزدی
تعریفِ عشق و تازه میفهمم
من ماهیِ آزادم و بانو
دریا رو بیاندازه میفهمم!
از پشتِ پلکِ من تو دریایی
از پشت پلکای تو دیوونهم!
دیوونهها حالِ منو دارن؟
یا من یه دیوونهم؟ نمیدونم
هم با سکوتت شعر میسازی
هم ماه میشی وقتی که میخندی
از خاطرم خورشید و کم کردم
از وقتی موهاتو نمیبندی!
وقتی که بارون میشه موهاتو
چتری بزن، دوباره مستم کن
میترسم از خدای نادیده!
بانوی خوبم! بُت پرستم کن
ابری که بارون میشه از عشقه
ماهی که میتابِ شب و داره
دنیا به مردِ روبه روی تو
یک عمرِ رویاتو بدهکاره!
از پشتِ پلکِ من تو دریایی
از پشت پلکای تو دیوونهم
دیوونهها حالِ منو دارن؟
یا من یه دیوونهم؟ نمیدونم!
از «مجموعه شعر پایان باز» نشر فصل پنجم