کجایی مرد

شبِ دلگیر شبِ دلتنگ
دو چشم تر دو پای لنگ
منو انبوهه ای ازدرد
کجایی مرد کجایی مرد
سکوت کوچه بی روزن
منو فریاد دل مردن
اسیر دست تاریخیم
توی جغرافیای تن
نه می‌بینه هیچ چشمی
نه گوشی می‌شنوه اصلن
کجام؟ این آخر قصه س؟
نپرسید ی کجایی زن!
امون از درد بی جایی
نه خانومی نه هر جایی
کجام اهل کدوم دسته م
یه کم خسته م یه کم خسته م
پشیمون میشن اما دیر
پشیمون میشن از کوری
از این بیراهه ی کج راه
از این بازوی پر زوری
کجایی مرد آبادی
نمیبینی دلا مردن
ببین خشکه لب چشمه
همه لبها ترک خوردن
کجایی مرد آزادی
پریدن رفته از یادم
با این بال و پر زخمی
فقط سیلی خور ِ بادم
کجایی مرد کجایی مرد
ندیدم یاورم باشی
چه خوب بود نه تُو رویاهام
کنارم ،باورم باشی
کجایی مرد
کجایی مرد
منم تنها
مسیرم درد
یک کم بشنو
یه کم بشنو
نرو واستا
بمون برگرد
بمون با من
تُو رویاهام
بمون تا صبح
فرداهام
بمون تا زندگی جا شه
تُو گرگ و میش دنیاهام
من و این زندگی ِسرد
همش دلواپسی و درد
من و تصویر آزادی
یه جا محروم و یک جا طرد
کجایی مرد کجایی مرد؟
حوالی شب ِخسته؟
دل یک آسمون غربت
!به مرگ من کمر بسته

https://www.academytaraneh.com/116699کپی شد!
185
۷