اشک می ریزم

اشک می ریزم

خیابونم که توی مشت بارون اشک می ریزم

خیابونم که توی مشت بارون اشک می ریزم
منم من اشنایی که تو کارون اشک می ریزم

که روزی میشکنه سدی که ابش از سرش رد شد
ببین اینقدر من دارم توی خون اشک می ریزم

قراره سیل باشم واسه غم های تو سینت
ولی با زندگی تو راه زندون اشک می ریزم

به جرم جاری این رودخونه به جرم سنگ
قصاصم کن چرا که روی قانون اشک می ریزم

نگات حلق طناب دارو توی گردنم انداخت
منم که توی چشمت درب و داغون اشک میریزم

خراب سینه ی دیوار ،غروبا لابه لای دار
یه چش خواب و یه چش بیدار،من اروم اشک می ریزم

خلاف گردش خورشید، کنار ساحل تبعید
بدون ذره ای امید ،پنهون اشک میریزم

برهان جاوید

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/116666کپی شد!
57
۱