خودتو نزن به مرگ
سفره ی پهن سوال
آسمون بی جواب
طعم زندگی نداشت
مزه ی رنج سراب
نفسامون حبسه حبس
کنج سینه ی قفس
اسم پروازو نیار
اینجا ممنوعه هوس
بالتو میچینن چون که قانون میگه
مرغا رو دوست دارن ، مرغی که تو دیگه
مغزای قد نخود پی اهل هنرن
یا تورو میفروشن یا که میخوان بخرن
آدما دو دسته ن یا زرنگن یا خرن
همه رو میشناسن اسماشونو از برن
زیر گنبد سکوت
خبری بود و نبود
آسمون گوش نمیداد
دیگه چه فایده چه سود
داد بیدادی نبود
اهل فریادی نبود
جز گله جز حسرت
زاد و همزادی نبود
سفره ی پهن سوال
آسمون بی جواب
طعم زندگی نداشت
مزه ی رنج سراب
پاره پاره های درد
لقمه لقمه ی عذاب
آخر قصه ی ما
اولین سطر کتاب
پای چوبه های دار
یه نفس حرف حساب
شعر ویرونی ترس
شعر زندگی ناب
یک قصیده پرخشم
حرف به حرف لحن عتاب
خودتو نزن به مرگ
خودتو نزن به خواب