قدیمارو یادت میاد؟
قدیما رو یادت می یاد؟ کَف بینای اون پیرزن
می گفت که خطِ دستامون به همدیگه نمی رسن
دستامُ هِی می کشیدم به دیوارای آجُری
خیال می کردم که می رن خطای دستم اون طوری
خیابونای یخ زده، نگاهِ بارونیِ من
شیطنتِ چشمای تو که جونمُ آتیش زدن
نگاهِ بی تفاوتت تو دودِ سیگارُ مَنَم
هنوز تو اون حلقه ی دود تنهایی پرسه می زنم
اون روز گذشت و عمریه حتی شبیهش نیومد
فقط خودِ خدا دونست چی سرِ این دلم اومد
چه هق هقا که گم می شد تو ریتم بارونِ چشام
چه قد شبا خواب می دیدم پیغوم فرستادی می یام
اون روزا رفت و همدمم تنهایی های خودمه
انگاری هم پرسه ی من سایه ی زخمی شدمه
دیگه به یادم نمی یاد سال و روزِ تولدم
اصلاً نمی دونم چرا بیخودی دنیا اومدم؟
تو اون قد آتیشم زدی که از خودم بدم می یاد
دلم دیگه عاشقی و سوختنِ از عشق نمی خواد
دیگه واسم تموم شدی دُرُست مث پرسه زدن
مث همون ثانیه ها، شبیه حرفِ پیرزن