بگو (یانور) که برداره، سیاهی ها رو..
بگو (یانور) که برداره، سیاهی ها رو..
فکر کن عاقبتِ، رفتن از این زندون و
لحظه هایِ بدلِ این دلِ سرگردون و
فکر کن پنجره ها باز شدن، نورم هست
هرکسی رفته سفر بی تو، به هر دورم، هست
فکر کن، توی حیاتی و کبوتر دورِت
دودِ اسفندِ تویِ دستایِ مادر دورت
فکر کن حوض، پر از سیبِ، انارم داریم
طعمِ شیرینیه خندیدنِ یارم داریم..
فکر کن عشق خودش سرخیِ سیبت میشه
بهترین سیبِ تو این حوض، نصیبت میشه
به خدا فکر کن و نون بده ماهی ها رو
بگو (یانور) که برداره، سیاهی ها رو..
آیِْنه یِ آب و ببین، از دلِ آه، دراومد
وسطِ روز، از این آیینه ماه، دراومد..
ماه و با نیمه ی ِلبخند تو پیوند زدیم
تو که خندیدی همه بعدِ تو لبخند زدیم
خوب و بد رفته، جهان، میگذره از اینجاشم
کارِ من اینه که هر لحظه به فکرت باشم…