کابوس

بابک سویدا۵

کابوسه رویام کابوسه دنیام
مشکوکه دیگه خوابم یا بیدار
مثل توهم دیدم که آروم
می‌رقصی انگار تو دود سیگار

دیوار بغضی توی گلومه
زندونه سینه‌م دارم می‌پوسم
تو قاب عکسی یخ کرده لبهات
نبودنت رُ وقتی میبوسم

کنج اتاقم مبهوت و ساکت
از تو چه پنهون رو به افولم
بغضم شکست و با گریه گفتم
عکست چه زیباست تو کیف پولم

لعنت به دنیا لعنت به پائیز
لعنت به بغض و بارون یکریز
لعنت به شبهام بیدار بیدار …
تا صبح درد و سیگار و سیگار

نَم‌نَم می‌رفتم از خونه بیرون
تا زیر بارون پنهون شه رازم
خیال می‌کردم وقتی نباشی
چیزی ندارم… چیزی ببازم…

با بغض و حسرت آروم گفتم
کاش آشنای این زن نبودم
دیدم تو دستات دستای دیگه است
پیچید دردی توی وجودم

وقتی منو دید دستاشو پس زد
دیدم که سدّم توی مسیرش
رفتم کنارش با بغض گفتم:
(دستاشو محکم بازم بگیرش)

لعنت به دنیا لعنت به پائیز
لعنت به بغض و بارون یکریز
لعنت به شبهام بیدار بیدار …
تا صبح درد و سیگار و سیگار

بابک سویدا

از این نویسنده بیشتر بخوانید: