بانوی پاییزی

بانوی پاییزی من
زمستونه هلاک تو
یه دل ترانه و غزل
تقدیم قلب پاک تو

رد هواتو میگیرم
عطرت همین حوالیه
شکوه ابتدای مهر
یلدا شد و جات خالیه

کجای این شهر عبوس
کجای این جنگل و رود
میشه که از تو ننوشت
میشه اسیر تو نبود

بذار دوباره حس کنم
دستتو با شمیم باد
تو اوج درد و بی کسی
بودنتو یادم بیاد

صدای ساز بارونو
دوباره شونه های تو
یه پنجره یه حس ناب
دوباره گونه های تو

دوباره لبخند تو که
واسم نیاز و باوره
هر جای دنیا که باشی
فقط اینو یادت نره

یه دیوونه یه در به در
شاعر چشمای تو بود
با قلبی از جنس غزل
واست ترانه می سرود

بهمن نوروزی
پاییز ۹۷

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/111705کپی شد!
715